Part 7

4 1 0
                                    

صبح روز بعد

جیمین ویو

جیمین : صبح بخیر

یوری : صبح بخیر عزیزم

کانگ دا : سلام صبح بخیر ☺

...

کانگ دا : بریم پسرم

جیمین : آره پدر، بریم

....

جیمین : خدانگهدار پدر، مراقب خودتون باشین

کانگ دا : خدانگهدار، تو هم مراقب خودت باش

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جونگ کوک ویو

جونگ کوک : صبح بخیر

یونا : صبح بخیر آقا

سومین : بیا صبحانت رو بخور

جونگ کوک : اومدم مامان

...

یونگ هیون : خب بچه ها بریم

جونگ کوک و یونا : آره بریم

...

یونگ هیون : خدانگهدار، مراقب خودتون باشین

جونگ کوک و یونا : خدانگهدار، شما هم همینطور

....

یونا : یه لحظه وایسا کارت دارم

جونگ کوک : چیشده کار دارم باید بریم

یونا : میشه بپرسیم دقیقا چه کاری دارین

جونگ کوک : یونا چرا دوباره داری مشکوک میزنی چیشده

یونا : میشه بپرسم چرا بهم نگفتی، به پدر و مادر رو میدونم برات سخته ولی حداقل به من باید میگفتی

جونگ کوک : چی رو باید میگفتم

یونا : جونگ کوک خودت رو به اون راه نزن میدونی از چی حرف میزنم

جونگ کوک : آها منظورت

یونا : آره منظورم قضیه رابطتونه

جونگ کوک : خب نمیدونم نشد که بگم

یونا : حالا من که خودم همه چیو فهمیدم...به مامان و بابا کِی میخوای بگی

جونگ کوک : نمیدونم شاید تا همین فردا پس فردا

یونا : خوبه..بهتره زود تر بگی

جونگ کوک : حالا تو از کجا فهمیدی

یونا : با کارای شما آقا...کل مدرسه و دانشگاه میدونن

جونگ کوک : 🙄

یونا : حالا قیافت رو اونجوری نکن اشکال نداره

جونگ کوک : خب حالا دیگه برم

Meeting For The First TimeWhere stories live. Discover now