Part 1

9 2 0
                                    

جیمین : مثل هر روز صبح زود بیدار شدم یونی فرمم رو پوشیدم که برم مدرسه، امروز روز اول تحصیلی بود و نمیخواستم روز اول دیر کنم، اما یکمم نگران بودم چون من سال دوم دبیرستان هستم و به اصرار پدرم امسال مدرسه ام رو عوض کردم..چون اون معتقد بود این مدرسه برای من بهتره...بخاطر این که من همیشه بالاترین نمره کلاس رو داشتم و تو همه فعالیت های مدرسه هم شرکت میکردم..برای همین پدر و مادرم میگفتن باید به مدرسه ای برم که زمینه پیشرفتم بیشتر باشه ولی من زیاد از این وضعیت راضی نیستم چون ارتباط برقرار کردن با بقیه زیاد برام راحت نیست و همه دوستام هم تو مدرسه قبلیم بودن و از این میترسیدم که تو این مدرسه ی جدید اذیت بشم، حتی تو مدرسه قبلیم هم چند نفری بودن که بهم آزار میرسوندن ولی خب بازم امیدوارم بودم که همه چیز خوب پیش بره

برای همین پدر و مادرم میگفتن باید به مدرسه ای برم که زمینه پیشرفتم بیشتر باشه ولی من زیاد از این وضعیت راضی نیستم چون ارتباط برقرار کردن با بقیه زیاد برام راحت نیست و همه دوستام هم تو مدرسه قبلیم بودن و از این میترسیدم که تو این مدرسه ی جدید اذیت ...

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

یونی فرمش

یوری : آماده شدی پسرم

جیمین : آره آماده شدم

یوری : بیا صبحانت رو بخور تا پدرت برسونتت

کانگ دا : صبح بخیر

یوری و جیمین : صبح بخیر

کانگ دا : پسرم صبحانت رو بخور تا برسونمت

جیمین : چشم

هر سه نفر صبحانشون رو خوردن و جیمین و پدرش هم به سمت مدرسه راه افتادن

تو ماشین

کانگ دا : چیزی شده

جیمین : نه پدر

کانگ دا : ولی گرفته ای پسرم

جیمین : چیزی نیست فقط یکم نگرانم

کانگ دا : نگران برای چی

جیمین : برای مدرسه جدید

کانگ دا : عزیزم تو مثل همیشه عال هستی نگران چی هستی

جیمین : اگه نتونم با دانش آموز ها کنار بیام چی

کانگ دا : عزیزم تو میخوای اونجا درس بخونی نیاز نیست نگران این چیزا باشی، فقط رو درسِت تمرکز کن

جیمین : سعی میکنم

کانگ دا : البته زیادم به خودت فشار نیار سلامتیت از همه چیز مهم تره

Meeting For The First TimeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora