بعد از اون سروصدا، یهو آدمای کت شلواری اومدن داخل و دور کانگ جونگمن رو گرفتن تا آرومش کنن. جیهیونگ گفت اونا منشی و بادیگارد هاشن.
+تو پسره ی حرومزادهی سگ!! چطور جرئت میکنی یه مرد رو با خودت بیاری خونه؟
جیهیونگ نیشخندی زد:
+ اگه من سگم، معنیش اینه که تو هم یه سگی، درسته؟با شنیدن این حرف کانگ جونگمن حتی عصبانی تر شد.
میخواستم جلوی دهن جیهیونگ رو بگیرم و به زور از خونه ببرمش بیرون ولی جیهیونگ مقاومت میکرد.+ میخوای کجا بریم ییسو؟ اینجا خونهی ماست! حتی تخت خوابمون هم قراره به زودی برسه.
- ترجیح میدم فقط باهاش قطع ارتباط کنیم.
+ چی میگی؟ پس از خونمون فرار کنیم؟
لعنتی.. من که نمیدونست پدرت همچین آدمیه!!
+ من دیگه نمیخوام عقب بکشم ییسو!
جیهیونگ بازومو گرفت و به کانگ جونگمن نزدیکم کرد:
+ این شوهر منه کانگ جونگمن، از این به بعد قراره هر روز ببینیش، پس بهش عادت کن!+این حرومزاده منو میکشه!! انقدر سخته که واسم یه عروس بیاری؟ ولم کنید! امروز یا من میمیرم یا این حرومزاده رو میکشم!
جیهیونگ با خونسردی نیشخندی زد و روبروی پدر شرورش بهم نگاه کرد و دستامو گرفت.
فاک من حتی نمیدونستم که جیهیونگ میتونه انقدر خونسرد و بی خیال رفتار کنه. چه داروی آرامبخشی خوردی؟ زود باش به منم بده!!کانگ جونگمن مدام عصبانی تر میشد و هرلحظه بیشتر داد و بیداد میکرد و دور خودش میچرخید، حتی سر خدمتکار داد میزد که براش چوب بیاره تا مارو کتک بزنه!
+ بیا ییسو، اتاق ما توی طبقه دومه.
کانگ جونگمن داشت خون خودشو میخورد و میخواست بهمون حمله کنه و جیهیونگ بهم اصرار میکرد که بریم طبقهی بالا تا اتاقمون رو نشونم بده.+ آقای کانگ این مشکل بزرگیه، خواهش میکنم آروم باشید و تمومش کنید.
یکی از همون مردهای کت شلواری این حرف رو به جیهیونگ گفت.جیهیونگ انگار که اصلا چیزی نشنیده چیزی نگفت، در عوض با بیخیالی داشت زیر لب یه اهنگ رو زمزمه میکرد.
+ چند روز پیش وقتی شرکت مبلمان تموم وسایل ست تازه عروس رو تحویل داد باید میدیدید که رئیس چقدر خوشحال شدن، ولی حالشون رو الان ببینید؟
+ اون لعنتی تموم این کارا رو میکنه تا فقط من رو اذیت کنه!
ییسو از حرفای کینه توزانهی رئیس و منشی توی دلش آهی کشید.
+ من هیچوقت نگفتم که قراره یه زن رو بیارم خونه، تو خودت دچار سو تفاهم شدی!
+ تو گفتی قراره برام عروس بیاری حرومزاده! یرای همین در خونه رو به روت باز کردم. کی میدونست قراره یه حرومیِ کثیف رو با خودت بیاری که کیر داره؟ ها؟؟ زود باشید از خونهی من گمشید بیرون!
YOU ARE READING
The Kangs Yeesu - Persian Translate
General Fictionدوست پسرم بهم خیانت کرد، پس منم با باباش ریختم رو هم!! 🗿🔞🔥 🔞~ خلاصه: هان ییسو مرد همه چیز تمومیه که با عشق با کانگ جیهیونگ ازدواج میکنه و وارد خونه ای میشه که پدرِ هموفوبیکِ کانگ جیهیونگ هم اونجاست. درست لحظهای که همه چیز آرومه، جیهیونگ به ییسو...