تهیونگ :
بریم تعقیبشون کنیم ببینیم چیکار میکنن ؟ اخه خیلی عجیبه اگه بیوفتن تو دردسر مارو هم با خودشون میکشونن تو عمق اون دردسرجیمین :
اره موافقم بریم ، رفتن داخل کوچهجنی :
وارد کوچه شدیم ، بر خلاف تصورم کوچه به اندازه ای بزرگ بود که یه ماشین میتونیست رد بشه ازش ولی به سختی ، خیلی تاریک بود پس رو به رزی گفتم :* رزی چراغ گوشی رو بزن خیلی تاریکه
^ باشه
رزی :
دیگه داشتیم به اخرای کوچه نزدیک میشدیم که صدای پاهای چند نفر میومد^ جنی صدای پا نمیاد ؟
* اره خب کوچه اس دیگه
^ خیلی عجیبه دیگه کم کم دارم میترسم بیا سریع تر حرکت کنیم
* نترس بابا هیچی نیس خب ادمای زیادی از کوچه رد میشن بعدشم خودمون اسپره ی فلفل و چاقورو داریم هیکس جرعت نمیکنه بیاد
^ حالا بیا تند تر حرکت کنیم زود تر بریم بیرون دیگه چرا اذیت میکنی ؟
* خب باشه پس بیا بدوییم
رزی :
همین که شروع به دویدن کردیم صدای پاها بیشتر به گوش میرسید انگار اونا هم میدویدن دیگه داشتم از ترس سکته میکردم که اخرای اون کوچه یه در اشنا دیدم به جنی گفتم :^ جنی این همون خونه نیست ؟ درش اشناست
* چرا همون دره ولی قبلا اصلا تو کوچه نبود
^ خب طبیعیه ۱ سال گذشته خیابونا و کوچه ها تغییر کردن مث اینکه
* بیا زنگ و بزنیم
تهیونگ :
نمیدونم چرا وسط راه شروع به دویدن کردن پس ماهم بخاطر اینکه گمشون نکنیم شروع به دویدن کردیم تا اینکه رو به روی یه در ایستادنجیمین : چرا وایستادی ؟
- مگه نمیبینی جلو در یه خونه ای وایسادن بیا این گوشه وایسیم ببینیم چی میشه
بخاطر تاریکی کوچه چیز زیادی نمی تونستم ببینم فقط دیدم که یه پیر زن درو باز کرد و جنی و رزی اون چمدونا رو دادن به پیرزنه و یه چیزایی میگفتن و همو بغل میکردن انگار همو میشناختن
رزی :
با باز شدن در و دیدن چهره خانم کانگ از خوشحالی یه جیغ کشیدم و بغلش کردم
خانم کانگ خدمتکار خونه امون بود از وقتی که من بچه بودم از من مراقبت کرد تا وقتی که ۱۴ سالم شد بعدش یه مشکل براش پیش اومد مجبور شد برگرده کره و منم وقتی تصمیم گرفتم بیام اینجا ادس خونه اشو پیدا کردم اومدم ببینمش خیلی مهربون بود و تو بچگی از مادرم برام عزیز تر بود ، وقتی شنیدم که وضعیت مالیش خوب نیست خواستم کمک کنم ولی اصلا کمک منو نخواست برا همین با جنی یه نقشه کشیدیم که لباسای خودمونو با این عنوان که وقتی داشتیم از جلو یه مغازه در میشدیم که لباسا رو تخفیف خیلی خوبی گذاشته بود بخریم و بدیم خانم که بفروشه چون یه مغازه باز کرده بود
VOCÊ ESTÁ LENDO
خاندان کیم / Kim Family
Fanficتوضیحات فیکشن : ژانر : مدرسه ای ، درام ، عاشقانه کاپل اصلی : Taennie ( جنی و تهیونگ ) کاپل های فرعی : Jirose ( رزی و جیمین ) ، Jinsoo ( جیسو و جین) ، Liskook ( جونگ کوک و لیسا ) مقدمه : در مورد خاندان کیم ، خاندانی که ثروت بی کرانی دارن و جزو ب...