سعی میکرد نفسهای سریع و لرزونش و کنترل کنه،آروم آروم ملافهی مچاله شده رو از مشتش رها کرد و دست دیگش و از باکسرش بیرون کشید،انصاف نبود دقیقا لحظهای که به اوج میرسه تلفنش زنگ بخوره
جین روی تخت غلت زد و چشمای بستهش که هنوز خمار بودن و باز کرد و گوشی و از روی میز کوچیک کنار تخت برداشت و با صدایی که بخاطر بازیگوشی چند لحظه قبلش گرفته و سنگین بود جواب فرد سیریش پشت خط و داد:
-بله بفرمایید؟
-آقای کیم؟
-ام٫٫٫بله خودم هستم میشه سریعتر بگید چیکار دارید؟
-لطفا روی نزدیکترین صندلی کنارتون بشینید ممکنه دچار شوک بشید
جین با شنیدن جمله آخر افکار دلقکانش و کنترل کرد درست قبل از اینکه از دهنش دربره و بگه همین الان رو تخت دراز کشیده چون داشته با خودش ور میرفته!
زن پشت خط بعد از چند لحظه مکث که احتمالا زمانی بود که برای نشستن جین در نظر گرفته بود نفس عمیق کشید و بعد جملهش و کامل کرد:
-خواهرتون امروز خودکشی کردن
——————————————————
YOU ARE READING
MAKE IT YOUR OWN!
Fanfictionسعی میکرد نفسهای سریع و لرزونش و کنترل کنه،آروم آروم ملافهی مچاله شده رو از مشتش رها کرد و دست دیگش و از باکسرش بیرون کشید،انصاف نبود دقیقا لحظهای که به اوج میرسه تلفنش زنگ بخوره جین روی تخت غلت زد و چشمای بستهش که هنوز خمار بودن و باز کرد و گو...