تقریبا چند هفته از مرگ خواهرش میگذشت و جین تقریبا کل زندگیش و کنار گذاشته بود و فقط و فقط از کوکی کوچک مراقبت میکرد
از کارش مرخصی گرفته بود و تمام وقتش و با اون بچهی کیوت میگذروند،پوشکش میکرد بهش غذا میداد و باهاش بازی میکرد میخوابوندش و مهمممتریننن کار این بود که اون کوچولو رو از دست بابای بیمسئولیت و گنده بک و دست و پاچلفتیش نجات میداد،در واقع جین فقط شبها کوک و به نامجون که از سرکار برمیگشت پس میداد
و صبحا راس ساعت هفت صبح خودش میرفت دم خونه نامجون و بچه رو تحویل میگرفت،بعد از مرگ خواهرش این روتینش شده بوده ولییی اون همیشه اینقدر مرد خانواده و آپا طور نبود تا قبل قضیه خواهرش جین تقریبا خودش و توی کارش غرق میکرد و بعد کار با دوستاش به بارهای مختلف میرفت حسابی مشروب میخورد و خب، اممم خب یه مراسمات خاص خصوصی با خودش انجام میداد! بلاخره اون هم یه مرد بالغ بود و مثل همه انسانها نیازهای جنسی داشت که به روش خودش بهشون رسیدگی میکرد!و فقط نزدیکترین دوستاش میدونستن جینِ معتاد کار تو خلوتش چه حرکاتی میزنه،مثلا جز جیمین و تهیونگ و یونگی که یبار اشتباهی در کمد اتاق جین و باز کرد هرگز هیچکی خبر نداشت اون پسر معصوم یه کلکسیون از ابزار سکس و بیدیاسام داره،یونگی بعد دیدن انواع و اقسام قلادههای توی کمد تا یه هفته نمیتونست تو چشمای جین نگاه کنه
ولی از وقتی تصمیم گرفته بود خودش و وقف کوکی کنه دیگه حتی فرصت رسیدگی به این مسائل و نداشت و این برای کسی که به اون کارا عادت کرده راحت نیست
YOU ARE READING
MAKE IT YOUR OWN!
Fanfictionسعی میکرد نفسهای سریع و لرزونش و کنترل کنه،آروم آروم ملافهی مچاله شده رو از مشتش رها کرد و دست دیگش و از باکسرش بیرون کشید،انصاف نبود دقیقا لحظهای که به اوج میرسه تلفنش زنگ بخوره جین روی تخت غلت زد و چشمای بستهش که هنوز خمار بودن و باز کرد و گو...