part 3

347 38 9
                                    

تهیونگ با بهت بکهیون رو کنار زد
نگاه مسخره ای به منظره ی رو به روش انداخت

_ اونا دارن چیکار میکنن ؟ ...

جیمین که میدونست سندروم مرکز توجه بودنِ تهیونگ داره عود میکنه زمزمه کرد

_ بیخیال ته ... حوصله ی دردسر ندارم ...

تهیونگ با اخم گفت

_ نه نمیتونم بیخیال باشم ... طبیعتا اونا باید الآن دور ما جمع میشدن و از ما و لباسای گرونمون و تیپ فوق العادمون تعریف و تمجدید میکردن ... یکی نظم اینجارو بهم ریخته ...

با صدای هاپ هاپ یونتان
بعضی از دانش آموز ها متوجه حضور اون چهار نفر شدن

و صدای پچ پچ و همهمه شدت گرفت

تهیونگ در حالیکه سعی داشت خونسرد باشه و فرومون هاش رو کنترل کنه از پله های کوتاهی که بین صندلی ها بود آروم آروم پائین رفت

جیمین و جنی و بکهیون هم مثل اردک های نقش پذیر بی اراده پشتش راه افتادن

وقتی به پائین ترین ردیف رسید
همه با دیدنش تعظیم کوتاهی کردن و کنار رفتن 

و بلاخره نگاهش به اون شخص افتاد که روی یکی از صندلی های ردیف اول جاخوش کرده بود
اول با آنالیز لباس های پسر شروع کرد که شبیه به مرد های ۴۰ ساله کت و شلوار کاملا سیاه پوشیده بود
انگار که به مراسم ختم دعوت شده و خیلی خونسرد روی صندلی لم داده بود
وقتی باهم چشم تو چشم شدن پسر اخم ریزی داشت که باعث شد تهیونگ عصبی تر بشه

یکی از دانش آموز ها که به چاپلوسی معروف بود
سریع خودش رو به تهیونگ رسوند و کنار گوشش زمزمه کرد

_ اسمش جئون جانگکوکه ... اون سال آخریه و امسال انتقالی گرفته ... من اومده بودم چون میخواستم آمارش رو براتون در بیارم ...

تهیونگ نگاه تهدید آمیزی بهش انداخت و امگا ساکت شد

با اعتماد به نفس جلو تر رفت و وقتی کاملا رو به روی پسر قرار گرفت دست به سینه و طلبکارانه نگاهش کرد

جانگکوک که انگار خیلی حوصله ی حرف زدن نداشت با نگاه پرسشگری سرش رو بالا تر گرفت تا بتونه چهره ی امگا رو ببینه

تهیونگ با دیدن چهره ی جذابش از نزدیک کمی جا خورد ولی نذاشت ادامه پیدا کنه

با تحکم به آلفا توپید

_ عام ... عذر میخوام که مزاحمتون میشم ... ولی میدونستین جایی که نشستین از قبل رزرو شده ؟ ...

آلفا ابروهاش رو بالا داد
و نگاهی به استایل صورتی رنگ تهیونگ و موهای صورتیش انداخت

_ میدونم ...

تهیونگ با چشم های درشت شده ادامه داد

_ جدی ؟ ... پس شاید چون تازه وارد هستین از قوانین اینجا خبر ندارین ... این ردیف وی آی پیه و رزرو شده ... و لیست افرادش رو خودم با نظارت خودم انتخاب کردم ... و من یادم نمی آد اسم شما رو نوشته باشم ...

My Cutie CookieTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang