اسمان شب خودش را به نمایش گذاشته بود؛
ابر ها مسیر حرکتشان به سمت مخالف ، سمت شمال بود و نگاه من هم در پی این مسیر کشیده میشد.نزدیک به یک روز بود که در مسیر دریای جنوب بودیم ، حالا اسمان نیمه شب ترسناک به نظر میرسید.
«هی پسرجون کسی رو داری که پیشش بمونی؟ این وقت خیلی خطرناکه که بخوای تنها بچرخی.»
صدای پیر مرد قایق ران ، نگاهم را به سمت خودش کشید.کسی را داشتم؟
من الان بی کس ترین فرد روی این کرهی خاکی بودم ؛
مادرم را رها کرده بودم و نمیدانستم که پدرم را باید چگونه پیدا کنم!گفتم:«من دنبال خانوادهی چانگئو میگردم ، شما اون ها رو میشناسید؟»
باید چه انتظاری از پیرمردی که مهمان دریاها بود ، می داشتم؟
پیرمرد خندید:«نه پسر جون من کسی رو تو دریای جنوب نمیشناسم ، شاید اگر ازم میخواستی ببرمت پایتخت چند تا آشنا داشتم که بهت کمک کنن.»
ته دلم لرزید ؛
چگونه باید خانوادهی چانگئو را پیدا میکردم؟
آیا اصلا امکانی داشت که بتوانم خانوادهی او را پیدا کنم؟«ببین بچه جون اینجا خیلی خطرناکه ، دریای جنوب کمتر کسی پیدا میشه که بخواد بیاد چون معمولا افرادی که از پایتخت رونده شدن به اینجا میان ، حتی شاهزادهی ترد شده هم اینجاست.»
رخسار سپید رنگم از هر وقت دیگه ای ، سپید تر شده بود ؛
پیر مرد متوجه ترس و نگرانی ام شده بود.«یک ساعت دیگه به مقصد میرسیم ، میتونی نظرت رو عوض کنی و من به پایتخت ببرمت.»
می توانستم نظرم را تغییر دهم و به پایتخت بروم؟
اما اگر پدرم به دریای جنوب ، برای پیدا کردن من می آمد چه؟«اما اگر پدرم بیاد اینجا و دنبالم بگرده ، چجوری متوجه میشه که من به پایتخت رفتم؟»
نگاه پیر مرد کنجکاو در چهره ام می چرخید ، انگار مطمئن بود که من مسئله ای را از او پنهان میکنم.
«اسم پدرت چیه؟ اصلا چه شغل و مقامی داره؟ شاید بتونم کمکت کنم.»باید به آن پیر مرد اعتماد میکردم؟
اگر به او اعتماد میکردم و دربارهی پدرم به اون میگفتم ، نکند مرا گول بزند و اذیتم کند؟
از مادر شنیده بودم که زمینی ها همیشه به دنبال فرصتی برای منفعت خود هستند ، آیا این پیر مرد هم مانند تمام تعاریف مادر بود؟چانگئو به من گفته بود که پدرم مقام والایی بین زمینی ها دارد ، پس ممکن بود که این پیر مرد بخواد مرا اذیت کند و یا حتی مانند کتاب هایی که از زمینی ها خوانده بودم ، بخواهد مرا بدزدد.
YOU ARE READING
Son Of The MooN
Historical Fiction«درباره کدوم ماه صحبت میکنی؟ ماه من درست همینجاس ، کنارم و متعلق به منه! هر دو گوی چشم هاش آینه ای از ماهه ؛ نمیتونی درباره زیبایی ماه صحبت کنی تا وقتی خود ماه هم در برابر الههاش تسلیم شده.» Couple:KookJin|VMin|Sope|Namjoon&girl Genre:Historical|D...