متعجب به صورت وویونگ نگاه میکرد-:چی؟
تنها جمله ای شوکه شده بودنشو نشون میداد همین کلمه بود
وویونگ آرنجشو خاروند و ادامه داد-:ببین،من نیاز دارم که یکی یه مدت کوتاه نقش دوست پسرمو بازی کنه
-:اما چرا؟؟
-:خب راستش یه پدرکشتگی با هوانگ ها دارم، اگه اون پسر تو باشی عالی میشه
خب فکر کنم وویونگ نمیدونست فیلیکس عاشق هوانگ هیونجین و باهاش چه کار هایی انجام داده
-:خب، نقشت چیه؟؟
-:ببین فقط میخوام باهم بریم عمارت، باهم وارد که شدیم ازشون عذرخواهی کنم و بگم که من بهت گفتم بیای بیرون و بعد میگم که فیلیکس یه مدتیه که دوست پسرمه
فیلیکس چندباری پلک زد-:قراره تا کجا ادامه داشته باشه؟؟
-:خیلی کم، بهت قول میدم زود تموم شه
-:قبوله
-:ممنون پسر!......
دستاشو داخل جیب سوییشرتش برد و سوت زنان وارد حیاط پشتی شد
اما با دیدن چانگبین غرق در خون هینی کشید و سریع سمتش رفت
سر پسرو روی رونش گذاشت و نبض رگ گردنش و با انگشت اشاره و وسطش بررسی کرد
با دیدن ضعیف بودن نبضش سریع سوت زد و با اومدن جوسی سریع گفت-:دختر خوب میتونی بری بقیه رو بیاری اینجا
سگ به معنای آره زبونش و بیرون آورد و گوشاشو تکون داد و سریع از حیاط پشتی رفت
مینهو سریع دستای خونیشو به جیب شلوارش رسوند و گوشیشو دراورد، بعد از گرفتن شماره آمبولانس و گفتن وضعیت چانگبین گوشی رو روی چمنای خشک پرت کرد دوباره به صورت چانگبین نگاه کرد و دوباره نبضشو چک کرد
با شنیدن صدای پا سرشو به عقب برگردوند و با دیدن هیونجین و هونگ جونگ سریع گفت-:زنگ زدم آمبولانس، چاقو خورده
هیونجین گفت-:یعنی چی چاقو خورده؟؟ میگی کسی وارد عمارت شده؟؟
هونگ جونگ گفت-:نکنه خیانت کار تو عمارت هست؟؟
مینهو گفت-:احتمالش زیاده
هونگ جونگ هوفی گفت و دستشو زیر بغلش زد-:از اولم به اون پسره فیلیکس اعتماد نداشتم، مشکوکه.
هیونجین عصبی غرید-:چرت نگو، کار اون نیست.
مینهو هم با سر موافقت کرد و گفت-:اصلا ازون این کارا برنمیا... صبر کن ببینم، فیلیکس کجاس؟
ناگهان ایل یوپ هم سریع به سمت اون ها اومد و گفت-:چه اتفاقی افتاده؟؟؟
هونگ جونگ گفت-:چاقو خورده
-:عمو، میگم فیلیکس و ندیدید ؟؟
ایل یوپ با چشمای گشاد سمت چانگبین رفت و نبضشو گرفت-:فیلیکس؟؟ چانگبین اینجا داره میمیره شما به فکر اون پسرین؟؟
مینهو گفت-:عمو چانگبین زخمش عمیق نیست فقط بیهوش شده
هونگ جونگ ادامه داد-:نفساش مثل خروپفاشه، کجاش داره جون میده؟؟
ایل یوپ گفت-:فیلیکس و ندیدم یه نیم ساعتی میشه غیب شده
مینهو گفت-:نکنه باز تنها رفته بیرون؟؟
هیونجین اخمی کرد و تا خواست چیزی بگه با شنیدن آژیر آمبولانس و اومدن دو پرستار همراه برانکارد چیزی نگفت
چانگبین رو روی برانکارد گذاشتن و بعد سریع بردنش
یکی از پرستار های همراه گفت-:لطفا یه همراه باهاش بیاد
مینهو داوطلب شد و سمت آمبولانس رفت و سوار، و کنار چانگبین نشست
هیونجین و هونگ جونگ و ایل یوپ هم سوار ماشین شدن و پشت آمبولانس به سمت بیمارستان رفتن
ESTÁS LEYENDO
⊂𝖣𝖺𝗋𝗄 𝖲𝗂𝖽𝖾⊃🕳️💨
Romanceدارک ساید... یعنی قسمت تاریک.. چی میشه اگه اون پسر به کاخ سفید برای استخدام خدمتکاری بره کاخی که همه بهش لقب «بهشت» دادن، اما این یه دارک سایده... اون کاخ.. یه قسمت، یه لکه، یه استاندارد تاریک داره، «آروم باش» ! اون پسر وارد کاخ شده، اما نمیدونه با...