ᑭᗩᖇT13:برادر های جدید👥

22 5 0
                                    

متعجب به صورت وویونگ نگاه میکرد-:چی؟
تنها جمله ای شوکه شده بودنشو نشون میداد همین کلمه بود
وویونگ آرنجشو خاروند و ادامه داد-:ببین،من نیاز دارم که یکی یه مدت کوتاه نقش دوست پسرمو بازی کنه
-:اما چرا؟؟
-:خب راستش یه پدرکشتگی با هوانگ ها دارم، اگه اون پسر تو باشی عالی میشه
خب فکر کنم وویونگ نمیدونست فیلیکس عاشق هوانگ هیونجین و باهاش چه کار هایی انجام داده
-:خب، نقشت چیه؟؟
-:ببین فقط میخوام باهم بریم عمارت، باهم وارد که شدیم ازشون عذرخواهی کنم و بگم که من بهت گفتم بیای بیرون و بعد میگم که فیلیکس یه مدتیه که دوست پسرمه
فیلیکس چندباری پلک زد-:قراره تا کجا ادامه داشته باشه؟؟
-:خیلی کم، بهت قول میدم زود تموم شه
-:قبوله
-:ممنون پسر!

......

دستاشو داخل جیب سوییشرتش برد و سوت زنان وارد حیاط پشتی شد
اما با دیدن چانگبین غرق در خون هینی کشید و سریع سمتش رفت
سر پسرو روی رونش گذاشت و نبض رگ گردنش و با انگشت اشاره و وسطش بررسی کرد
با دیدن ضعیف بودن نبضش سریع سوت زد و با اومدن جوسی سریع گفت-:دختر خوب میتونی بری بقیه رو بیاری اینجا
سگ به معنای آره زبونش و بیرون آورد و گوشاشو تکون داد و سریع از حیاط پشتی رفت
مینهو سریع دستای خونیشو به جیب شلوارش رسوند و گوشیشو دراورد، بعد از گرفتن شماره آمبولانس و گفتن وضعیت چانگبین گوشی رو روی چمنای خشک پرت کرد دوباره به صورت چانگبین نگاه کرد و دوباره نبضشو چک کرد
با شنیدن صدای پا سرشو به عقب برگردوند و با دیدن هیونجین و هونگ جونگ سریع گفت-:زنگ زدم آمبولانس، چاقو خورده
هیونجین گفت-:یعنی چی چاقو خورده؟؟ میگی کسی وارد عمارت شده؟؟
هونگ جونگ گفت-:نکنه خیانت کار تو عمارت هست؟؟
مینهو گفت-:احتمالش زیاده
هونگ جونگ هوفی گفت و دستشو زیر بغلش زد-:از اولم به اون پسره فیلیکس اعتماد نداشتم، مشکوکه.
هیونجین عصبی غرید-:چرت نگو، کار اون نیست.
مینهو هم با سر موافقت کرد و گفت-:اصلا ازون این کارا برنمیا... صبر کن ببینم، فیلیکس کجاس؟
ناگهان ایل یوپ هم سریع به سمت اون ها اومد و گفت-:چه اتفاقی افتاده؟؟؟
هونگ جونگ گفت-:چاقو خورده
-:عمو، میگم فیلیکس و ندیدید ؟؟
ایل یوپ با چشمای گشاد سمت چانگبین رفت و نبضشو گرفت-:فیلیکس؟؟ چانگبین اینجا داره میمیره شما به فکر اون پسرین؟؟
مینهو گفت-:عمو چانگبین زخمش عمیق نیست فقط بیهوش شده
هونگ جونگ ادامه داد-:نفساش مثل خروپفاشه، کجاش داره جون میده؟؟
ایل یوپ گفت-:فیلیکس و ندیدم یه نیم ساعتی میشه غیب شده
مینهو گفت-:نکنه باز تنها رفته بیرون؟؟
هیونجین اخمی کرد و تا خواست چیزی بگه با شنیدن آژیر آمبولانس و اومدن دو پرستار همراه برانکارد چیزی نگفت
چانگبین رو روی برانکارد گذاشتن و بعد سریع بردنش
یکی از پرستار های همراه گفت-:لطفا یه همراه باهاش بیاد
مینهو داوطلب شد و سمت آمبولانس رفت و سوار، و کنار چانگبین نشست
هیونجین و هونگ جونگ و ایل یوپ هم سوار ماشین شدن و پشت آمبولانس به سمت بیمارستان رفتن

⊂𝖣𝖺𝗋𝗄 𝖲𝗂𝖽𝖾⊃🕳️💨Donde viven las historias. Descúbrelo ahora