#MY_LITTLE_ANGEL
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
سرشو تو گردن سایروس فرو کرد...... باد موهاشو بهم می ریخت.....
نفهمید چقد بالا رفتن تا بلاخره سایروس تو نقطه ای که می خواست وایساد.....
صدای برخورد اروم بالاشو می شنید با مکث و تردید چشماشو باز کرد.....
دستای گرم سایروس اروم کمرشو نوازش می کردن
: اگه از اتفاع می ترسی نگاه نکن..... نرم خندید......
از ارتفاع می ترسید؟!؟؟؟! تموم عمرشو تو ارتفاع زندگی کرده
چجوری می تونست ازش بترسه..... سرشو عقب کشید
نفس از زیبایی منظره اطرافش بند اومد......
: خیلی قشنگِ..... اطراف شون پر از ابرای خوشگل بود
می تونست عمارتو ببینه از بالا خیلی خاص تر به نظر می رسید.....
با دقت به عمارتی که از بقیه بزرگ تر بود خیره شد نور خیلی کمی داشت.....
حدس میزد واسه شیطان بزرگ باش مشخص بود رابطه خوبی با نور و روشنایی نداره.....
چهارتا عمارت کوچیک تر مثل ریشه با مسیرای طولانی بهش وصل شده بودن.....
واقعا شاهکار بود.....
قبلا دلش می خواست یبارم شده اینجارو ببینه ولش می دونست خیلی ریسکیه......
اینجوری خونه ها مجهز به دوربینای خیلی پیشرفته ان.....
شانس اورد همچین کاری نکرد..... حتی تصورشم ترسناک بود
اینکه یهو ببینی شوالیه های تاریکی شکارت کردن وحشتناکِ......
سایروس اروم چرخید با دیدن چیزی که پشتش بود دهنش باز موند.....
ماه خیلی بزرگ و شفاف جلوشون بود..... بی اراده دستشو دراز کرد
: خیلی نزدیکه..... انگار می تونم بگیرمش......
چند ساعتی تو آسمونا چرخیدن.....
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
DU LIEST GERADE
⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️
Romantikاینجا ادامه جلد اول رمان فرشته کوچولوی من پارت گذاری می شه جلد دوم نیست🍷