#part_208

61 13 2
                                    

#MY_LITTLE_ANGEL

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

می دونست عمارتاشون از شهر فاصله دارن ول فک نمی کرد اینجوری باش.....

تا حالا دقت نکرده بود ولی اطراف شون کاملا جنگل بود.....

تا شهر خیلی فاصله داشتن واسه همینم خیلی راحت و بدون هیچ نگرانی پرواز می کردن.....

با فکری که به ذهنش رسید ضربان قلبش بالا رفت.....

دوست داشت یبار دیگه امتحانش کنه می دونست دیوونگیه.....

جدیدا زیاد دیوونگی می کرد......  پاهاشو از دور کمر سایرو باز کرد.....

محکم تر گرفتش : نکن میوفتی.....

_ بزار بیوفتم.....
سایروس چشماشو باریک کرد : بیوفتی؟!؟؟!

: اره مثل اون روز بزار بیوفتم..... ولی به موقع بگیرم می خوام دوباره سقوط کردنو حس کنم....‌

_ مطمعنم بهشون گفتم نزارن الکل بخوری.....

: مست نیستم فقط دلم می خواد یکم خوش بگذرونم انقد تو خونه موندم پوسیدم.....

_ نمی ترسی؟!؟؟!؟
برایان نرم سرشو خم کرد : از چی!؟!؟؟!

_ از اینکه نگیرمت.....
: میدونم می گیری.....

: نباید انقد بهم اعتماد داشته باشی احمق کوچولو.....

برایان با خنده سرشو عقب برد : هوممم اگه می خواستی همون موقع که افتادم تو اقیانوس ولم می کردی......

دستای سایروس شل شدن هیجان زده سینه شو هل داد و تو یه ثانیه در حال سقوط بود......

احساس می کرد همه چیز اسلوموشن شده..... سایروس سمتش پرواز نکرد....

نفس تو سینش حبس شد..... بی اراده چشماشو بست و نفس شو بیرون داد.....

آماده برخورد با زمین بود....

هیچ حسی نداشت انگار واقعا بی حس شده بود.....

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️Where stories live. Discover now