Family of the year-Hero
Cara pov.
از خواب بیدار شدم اما هنوز چشام بسته بود.
البته نمیخواستم بازشون کنم اما یه چیز سنگین روی خودم حس کردم و یه چیزهایی که دورم پیچیده
چشام رو باز کردم و دیدم هری روم خوابیده و محکم بغلم کرده.
با احتیاط تمام از زیرش اومدم بیرون و وقتی مطمئن شدم خوابه، از اتاق اومدم بیرون.
به ساعت نگاه کردم.
ساعت 7:10 بود.
یه دوش ده دیقه ای گرفتم.
شلوار جین مشکیم با یه تیشرت پوشیدم و رفتم اشپزخونه.
صبحونمو خوردم و منتظر شدم صبحونه هری حاضر بشه تا براش ببرم.
یه ربع گذشته اما هیچ خبری نیست
رفتم ببینم کی صبحونش حاضر میشه که....
وایسا ببینم...
الکساندرا داره تو غذاش پودر میریزه!؟!؟!؟!؟!؟
"اینو برو بده به دختره"
"بله خانوم"
الکساندرا به یه دختر گفت
زود رفتم سر جای اولم تا لو نرم
باید من بفهمم قضیه چیه
Narrator
کارا میخواست بفهمه قضیه چیه
اما اگه نمی فهمید بهتر بود
چون ممکنه هم برای خودش و هم برای هری دردسر درست کنه
بیخیال فکر کردن شد و سینی رو محکم تو دستاش گرفت و به سمت اتاق هری راه افتاد
Harry pov.
الان ده دیقس که دارم به اتفاقای دیشب فکر میکنم
صادقانه میگم،دیشب بهترین خواب بعد از 3سال بود
"میتونم بیام تو؟"
"البته"
کارا با سینی اومد تو
نمیدونم چرا اما موقعی که میخواست سینی رو بزاره رو میز،یکم شکاک بود
اما بعد با کلی کلنجار رفتن، اونو گذاشت رو میز
"دیشب تونستی خوب بخوابی؟"
برای اینکه از این موقعیت نجاتش بدم،ازش اینو پرسیدم
"اره.خوب بود...تو چی؟"
"خیلی خوب بود."
صادقانه جواب دادم
سرش رو تکون داد و از اتاق رفت
رفت سراغ صبحونم
اولین قاشق رو که خوردم،اون سردرد همیشگی اومد سراغم......
_____________________________سلام:)
خواهشا منو نزنید.
میدونم خیلی بهتون بدهکارم.
بازم ببخشید:(
بابت لایکا و نظراتون خیلی ممنون:)
این قسمت کم بود اما قول میدم قسمت بعدی رو زود بزارم:)
بچه ها، کی میتونه داستانمو به انگلیسی ترجمه کنه؟؟؟؟؟؟؟
لطفا جواب بدید.
وایییییییییی موزیک ویدیوی Drag me down عالیه.
ولی جای زین خیلی خالیه:(
YOU ARE READING
Shadow of love
Randomهمیشه توی بدترین شرایط توی سخت ترین لحظات زندگی نور امیدی وجود داره که فقط باید دنبالش بگردی و در آخر حفظش کنی...