No homo
Part 5
هري:لويي حدس بزن چي شده
لويي:تو هم صبحت بخير هري
"اوه اره صبح بخير ولي حدس بزن چي شده
لويي:بيگانه ها خانواده تورو به فرزندگي گرفتن و تو خوشحالي به خاطر اينكه تو الان ميتوني اون اتاقي رو بري ببيني كه مامانت نميذاشت بري ببينيش
هري:چي نه
لويي؛سعيمو كردم
هري:اما ثاتيوينحهااس
لويي:كالم يور بوتي(:|||)
هري:دارم گربه جديد ميگيرم
لويي:حدس ميزنم گربه هارو دوست داري
هري:تاثتننوث
لويي:تو حتما خيلي دوستشون داري
هري:اره خيلي گربه دوست دارم
هري:خوشگل نرم خوشگل گربه هاي كوچولوي نازنين
لويي:چه جمله بلندي
هري:چجوري يه نفر ميتونه گربه دوست نداشته باشه
لويي:وات د فاك،من الرژي دارم
هري:پس ما نميتونيم دوست باشيم
لويي:خشن
هري:ببخشيد هري من قانونارو درست نميكنم من فقط اجراشون ميكنم
لويي:خب پس من الرژي ندارم
هري:ميتونم اسمشو بذارم بعد تو
لويي:چي
هري:ميتونم اسم گربمو بذارم بعد تو لطفا
لويي:حدس ميزنم،نميدونم
لويي:چه شكليه
هري:الان عكسشو ميفرستم
هري:(عكس فرستاد)
لويي:واييي چه گربه بامزه اي
هري:ميدونم بامزس
لويي:ولي تو بامزه تري
هري:و اين قراره بامزه تر بشه به خاطر اينكه اسم تورو داره
هري:louis the cat
هري:خيلي هيجان زدم من خيلي گربه هارو دوست دارم
هري:اما بيشتر لويي رو به خاطر اينكه بامزس
لويي:من اينو يه تعريف ميبينم حتي با اين كه منظورت با گربه بود
هري:ارهههههههههههه
لويي:اروم باش پسر كوچولو
هري(عكس فرستاد)يه سلفي با لويي انداختم
لويي:مسيح بزرگگگ..
لويي:خدا من تو هاتي
هري:ولي گربه..
لويي:اره ميدونم گربه اما تو هاتي
هري:من خيلي اصتىحتالعصن
هري:من خيلي خوشحالم امشب لويي مياد خونه
هري:صبر كن
لويي:اوه خداي من
هري:منظورم گربه بود
لويي:ولي تو داري ارزو ميكني امشب منو ببري خونه پسر كوچولو
هري:راحت نيستم
لويي:من احساس ميكنم روشن شدم
هري:تاثتحخوث
لويي: no homo tho
~*~
ببخشيد دير شد
راي و نظر يادتون نره
YOU ARE READING
No homo(Persian translation)
Fanfictionترجمه اين فن فيك به وسيله خودمه پس لطفا كپي نكنيد!