Part5

380 65 17
                                    

(Louis)

ل-لويى من اومدم ازت عذر خواهى كنم واقعا شايد تند رفتم ولى همونطور كه بهت گفتم طبق چيزايى كه من خوندم به نظرم در اين مورد بهتره خودتو بكشى عقب
روى تختم مى شينم و به ليام نگاه مى كنم
-من دربارش فكر كردم ليام من يكم وقت نياز دارم تا شانسمو امتحان كنم
اروم مى گم و با التماس به ليام خيره مى شم
ل-كافيه لويى واقعا كافيه
ليام اينو با كلافگى مى گه و روشو ازم مى گيره و رو صندلى چرم تو اتاقم مى شينه و سرشو تو دستاش مى گيره
مى دونم اون نگران منه و نمى خواد همين اول از خودم نا اميد شم
ولى من بايد خودمو امتحان كنم
ل-گوش كن لويى ايندفعه دارم به عنوان استادت باهات حرف مى زنم اين غرور لعنتيتو بذار كنار و يك بار هم كه شده قبول كن كه اون پسر به چيزى بيشتر از تو نياز داره
درسته كه تو بهترين دانشجوى هارواردى ولى اطلاعات و تجربه ى تو هنوز خيلى محدوده
بسپارش به كسى كه تا حالا همچين بيمار هايى داشته

اينارو مى گه و جدى تو صورتم نگاه مى كنه
سرمو مى ندازم پايين و به دستام نگاه مى كنم
من واقعا نمى تونم ازش بگذرم
نه نمى تونم
به غير از غرور خودم من نمى تونم اميد اون پدرو نا اميد كنم
ايندفعه سرمو با اطمينان بالا ميارم و تو چشماش خيره مى شم
-باشه من يك ماه فرصت مى خوام اگر نتونستم كارى كنم به نيكولاس اطلاع مى دم
ليام اه مى كشه و سعى مى كنه لبخندشو جم كنه
با تعجب بهش نگاه مى كنم
-چته؟
ل-كى مى خواى بفهمى نيكولاس استادته لويى !؟اقاى جونز
اينو مى گه و مى خنده
يكم بهش نگاه مى كنم و بعد منم مى خندم
تا حالا اينجورى به قضيه نگا نكرده بودم
من هيچوقت استادام رو با فاميلشون صدا نمى كنم
خب
تا حالا هيچكدوم باهاش مشكلى نداشتن
ميرم كنارشو اروم مى زنم تو كمرش
-فكر نكن نفهميدم چطور بحثو عوض كردى
دستاشو به نشونه ى تسليم بالا مى بره و از جاش بلند مى شه
ل-باشه يه ماه ، ببينم چيكار مى كنى مستر لوييس تاملينسون
اينو مى گه و از در اتاق خارج مى شه و منو تنها مى ذاره

از ذوق دستامو به هم مى كوبمو خودمو با خوشحالى رو تختم مى ندازم
خب بذاريد از اولش شروع كنم
كه اصلا اونروز چى شد


(Flash back)

ل-بيدار شو لويى
با شنيدن صداى ليام سريع چشمامو باز مى كنم و مى شينم
من كى خوابم برد
به ساعت نگاه مى كنم
واو
من يك ساعته خوابيدم
خواستم دهنمو باز كنم و واسه ليام غر بزنم كه دستشو رو دهنم مى ذاره
ل-پنج دقيقه خفه شو بذار نظرمو درباره ى اين پرونده بگم
پلكامو تنگ مى كنم و انگشت وسطمو بهش نشون مى دم
خب شايد استادم باشه
ولى اين دليل نمى شه اين انگشتمو بهش نشون ندم
بالاخره اونم حق داره

چشم غره مى ره و دستشو از رو دهنم برميداره
ل-خب طبق چيزايى كه اينجا نوشتى
اه مى كشه و بهم نگاه مى كنه
-همونطور كه خودت مى دونى اين بيمارى از يك ضربه روحى به وجود اومده
و مى دونى چى لويى
به نظرم براى اينكه جلوى پيشرفتش گرفته بشه بايد از نظر روحى درمان شه
اون كسى رو مى خواد كه بتونه از درون درمانش كنه و مى دونى مسئله چيه؟
تو در اين مورد هيچكارى نمى تونى بكنى
خواستم اعتراض كنم كه دستشو اورد بالا
ل-به خاطر خدا يه ثانيه هم ك شده به عنوان يه إستاد بهم احترام بذار
دهنمو دوباره مى بندم و با بى حوصلگى بهش نگاه مى كنم

Genius (Larry stylinson)Where stories live. Discover now