Part3

494 70 24
                                    

Read it with : I know u want me by pitbull😝

(Harry)👉 🚫past🚫
-هرى
صداى هيلى تو گوشم مى پيچه و اون خودشو تو بغلم مى ندازه
محكم بغلش مى كنم و گونشو مى بوسم
-اروم تر جيغ بزن عزيزم
اينو مى گم و اون مى خنده و با چشماى ابى روشنش بهم نگاه مى كنه
اون واقعا زيباست
زيبا ترين دخترى كه تا حالا ديدم
ه-چطور مى تونم بعد از ديدن دوست پسر هاتم جيغ نزنم؟ تازه درست وقتى كه چند تا بيچ اولى دارن اون طرف سالن درباره ى سكس باهاش حرف مى زنن
اول چشمام گرد مى شه و بعد بلند مى خندم و پيشونيشو محكم مى بوسم
-مى خواى بهشون نشون بديم من مال كيم؟
با شيطنت مى گم و ابرومو براش بالا ميندازم
مى خنده و دستشو تو موهام مى كنه و سرمو پايين مى كشه و لباشو محكم رو لبام مى چسبونه
كمرشو مى گيرمو بيشتر به خودم نزديكش مى كنم و بين بوسمون مى خندم
بالاخره بعد از اينكه كاملا مطمئن مى شه به غير از اون دخترا بقيه مدرسه هم متوجه شدن سرمو ول مى كنه و دستمو مى كشه سمت سالن غذا خورى
-اون بى شعورا هنوزم دارن با چشماشون تو رو مى خورن ، شايد دفعه بعد بايد اينجا يه كاراى ديگه اى هم بكنيم
اينارو مى گه و چشم غره مى ره
به صورت سرخش نگاه مى كنم و مى خندم
خب هرچى كه باشه اون دوست دختر هرى استايلزه
كسى كه تو مدرسه كه هيچى تو شهرم رقيب نداره
اون از سال اول كه قبول كرد با من باشه تا حالا يه روزم خواب اروم نداشته
با اينكه مى دونه من اونو با كسى عوض نمى كنم
در هر حال
بهش حق مى دم كه ديوونه شده باشه
با هم رو ميز هميشگي با گروهمون مى شينيم
زين- ديدم تو سالن صحنه هاى بالاى 18 سال درست كرديد
اينو مى گه و به نايل تنه مى زنه و با هم مى خندن
البته كه نيك و ايزابل هم همراهيشون مى كنن
ه-مشكلات هميشگي
هيلى اينو مى گه و بى مقدمه محكم تو صورت أندى كه از بخت بدش كنارش نشسته مى زنه كه ميز منفجر مى شه
ا-هووى چه مرگيته وحشى
أندى با گيجى مى گه و دستشو رو صورتش مى ذاره
به هيلى نگاه مى كنم كه با عصبانيت به روبروش خيره شده
و
البته كه مى شد حدس زد
همون دخترا رو ميز روبروى ما نشستن و خب طبق معمول به من زل زدن
من هيلى رو تو بغلم مى گيرم
-اروم بگيرعزيزم قرار نيست به جز تو كسى رو ببينم
يكم با حرص به اون دخترا خيره مى شه و بعد سرشو به سينم تكيه مى ده
ه-يه روزى مى كشمشون
مى خندم
-البته كه اينكارو مى كنى
اينو با لبخند مى گم و به زين و نيك نگاه مى كنم كه هنوزم دارن مى خندن و با چشمام به هيلى اشاره مى كنم و اينجورى ازشون مى خوام خفه شن
كه خب خوشبختانه جواب ميده و هر دوشون خنده هاشونو قورت مى دن و خودشونو با خوردن ناهار مشغول مى كنن
ا-خب بچه ها امشب كجا بريم؟
ايزابل همونطورى كه غذاشو به زور قورت مى ده مى پرسه و بهمون نگاه مى كنه
ن-أنبار قديمى چطوره؟
نيك با هيجان مى گه و رو ميز خم مى شه
نيشخندم مى زنم و با اينكار موافقتمو أعلام مى كنم
بقيه هم سرشو نو با هيجان تكون مى دن
أ-من امشب نمى تونم بياممم
أندى غر مى زنه و با اخم به من نگاه مى كنه
-هى مهم نيست پسر دفعه ى بعد با هم ميريم
اينو مى گم و مى زنم رو شونشو
-ساعت ١١ همتونو اونجا مى بينم
رو به همه مى گم و بعد از اون گونه ى هيلى رو مى بوسم و بلند مى شم و كيفمو مى ندازم رو شونمو ميرم سمت خونه

Genius (Larry stylinson)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant