68: play

4.4K 564 323
                                    




موهاشو برای باره آخر کشید و از جاش بلند شدو به طرف در رفت و بعد از خاموش کردنه چراغه کتاب خونه از اونجا خارج شد.

لویی با دیدنه اینکه تقریبا همه ی چراغ ها خاموشن و خونه تاریک تر از همیشه شده اخم کردو برای باره هزارم به لیام و البته خودش که این پیشنهادو قبول کرد لعنت فرستاد.

میله هارو گرفت و به کمک اونا از پله هایی که طبقه ی پایینو به طبقه ی بالا وصل میکردن با احتیاط پایین اومد.

سرشو چرخوند و با صحنه ایی که دید...
خشکش زد و تنها جمله ایی که به ذهنش رسید این بود...
"مگه امکان داره؟"

ه: میدونستم میای.

هری همونجوری که روی راس میزه ناهار خوری نشسته بود بدون نگاه کردن به لویی گفتو نیشخند زد.

لویی گردنشو ماساژ دادو آبه دهنشو قورت دادو به گفتنه : "آمم....اوهوم" اکتفا کرد.

هری با تیله های سبزش که حالا به خاطره نوره شمع های قهوایی رنگه روی میز میدرخشیدن به لویی نگاه کردو گفت : نمیشینی؟

و با دستش به صندلیه اون طرفه میز اشاره کرد.

لویی چند بار تند تند پلک زد و بالاخره پاهاشو به سمته میز حرکت داد.

روی صندلی نشست و به میزی که به زیبا ترین حالت ممکن چیده شده بود نگاه کرد و جمله ایی که توی ذهنش بوجود اومد "این کاره هری نیست.....امکان نداره اون از این کار ها بلد باشه " بود.

هری نیشخند زد و با صدایی که هر کسیرو به گناه وادار میکرد گفت : نمیخوای شروع کنی؟

و خب......این یه سوال نبود.
و لویی خوب میدونست معنیه این سوال ینی " هر چه زود تر شروع کن ".

لویی آبه دهنشو قورت داد و سرشو تند تند به نشونه ی مثبت تکون داد.

نگاهشو از هری به غذاهای چیده شده ی روی میز داد.

چشماش روی همه ی غذاها میچرخیدن و خب.......واقعا انتخاب کردن، از بینه این همه غذای خوشمزه کاره سختی بود.

هری نیشخند زد و همونطوری که تمامه حرکاته لوییو زیره نظر گرفته بود با لحنه آلوده به گناه و پر از شیطنتش گفت : میخوای من برات انتخاب کنم؟
اینو گفتو یه تای ابروشو بالا داد و منتظر شد.

لویی سرشو بالا اورد و از توی تاریکی به تیله های درخشانه هری نگاه کردو با صدایی که تقریبا از ته چاه در میومد گفت : نه...نه....خودم.....خودم...
ه: پس انتخاب کن بیبی.
هری اینو گفتو دوباره با ابروهای بالا رفته به لویی خیره شد.

لویی از بیبی خطاب شدنش توسطه هری کمی به خودش لرزید.
هری رسما داشت با نگاهه خیرش لوییو به جای غذاهای روی میز میخورد و این برای لویی حکمه مرگو داشت.

EXPERIMENT (L.s)Where stories live. Discover now