اولین قرار

211 11 0
                                    

‎"۰۰۰۰۰۰الو؟"
‎صدای هری بعد از چنتا بوق بالاخره اومد
‎"سلام!"
‎با خوشحال ترین صدای ممکن جوابم رو داد و من خیلی شوکه شده بودم چون اون اصولا با کسی زیاد حرف نمیزنه.
‎"سلام میخواستم بپرسم جایی رو سراغ دارین برای منظره ی خوب عکاسی یا نقاشی؟"(جونز بابا😉)
‎هری که انگار منتظر این سوالم بود سریع جواب داد
‎"آره ولی آدرسشو نمیتونم بگم"(هویج😒)
‎"ینی چی؟چرا نمیتونی بگی؟"
‎"چون باید خودم ببرمت"(فچچچ😂)
‎"هان؟۰۰چ۰۰چیزه من یکم۰۰۰خب۰۰۰۰اممم۰۰فاک باشه قبول فقط کی قراره منو ببری؟؟"
‎"ده دقیقه دیگه چطوره؟"
‎از اونجایی که من آرایش نمیکنم پس کارم زیاد طول نمیکشه و ده دقیقه برای آماده شدن خوبه پس قبول کردم
‎"باشه پس ده دقیقه دیگه جلوی اتاق من"
‎"باشه بای"
‎"بای"
‎خب خب خب
‎حالا چی بپوشم؟؟
‎"به سلامتی کجا قراره صحنه های رومانتیکتون اتفاق بیفته؟"
‎جی جی با یه پوزخند بهم اینو گفت و من یه نگاه مرگبار بهش کردم و اونم سریع گفت
‎"خب چیه؟مگه دروغ میگم خانوم استایلز؟؟"
‎"تا بچه دارت نکردم از جلوی چشمام گم شو!"
‎با پوزخند بهش گفتم و وقتی رفتش یه لبخند زدم و افتادم رو تخت
‎شلوارک جینمو پوشیدم و یه تاپ تور که سوتینم معلوم میشد هم پوشیدم.حس خوبی به این لباس لخت و باز نداشتم ولی میخواستم جلوی هری خوب به نظر برسم.(ازت انتظار این کارا رو نداشتم تی😒)با یه رژ قرمز کارمو تموم کردم و رفتم درو باز کنم تا هری نشکوندتش!
‎"س۰۰۰۰سل۰۰۰سلااااام!!!"
‎هری جوری بهم نگاه کرد انگار تاحالا آدم ندیده!
‎"سلام"
‎"سلام!"
‎من بهش سلام کردم و. اون سرشو انداخت پایین
‎"خیلی خوشگل شدی"
‎اینو آروم گفت و منم گفتم مرسی.بعدش که سرشو بالا گرفت یه لبخند شیطانی زد و
‎دستمو گرفت و منو سمت پله هادکشوند.همچین منو از پله ها کشید پایین که احساس کردم قلبم پرت شد تو سر. هری!
‎"هریییی۰۰۰۰۰یوااااش۰۰۰سکتم دادی یکم آروم تر برو جون عمت!"
‎تا اینو گفتم یجوری خندید که چالش معلوم شد ولی اصلا واینستادبلکه سرعتشو بیشتر هم کرد و منو پایین پله ها پرت کرد و من افتادم تو بغلش! (خب خب خب هری جان الان دخترای مردم خودکشی میکنن با این کارت😂💚)

Infinity (بی نهایت)Where stories live. Discover now