من برنامه ی. دقیقی برای آپ. کردن ندارم و. هروقت نت داشته باشم و. آماده باشه میزارم
^_^
***************
صبح با یه درد. بدی. از خواب بیدار شدم و. وقتی یاد. دیشب افتادم قرمز شدم.
هری بعد. از پنج دقیقه بیدار شد و. با دیدنم یه لبخند. بزرگ زد
"خیلی خوشگل شدی رز"(افتر😂✌️)
خودمو. توی. آینه نگاه کردم.اونقدر هم بد. نبودم
"خب میخوای امروز برسونمت خوابگاه؟"
با این حرف هری به خودم اومدم
"اممم..آره اگه زحمتی نیست"
انتظار. داشتم هری. بهم بگه بمونم یکم ولی اون فقط گفت سریع آماده بشم و گفت صبحانه رو. باید. تو. خوابگاه بخورم
خب راستش من بعد. از حرفای دیشبش فکر کردم اون واقعا حسی بهم داره ولی الان مطمعن نیستم که همه چیز مثل دیشب باشه.توی ماشین ما باهم حرف نزدیم و. وقتی میخواستم برم اون فقط با خشکی ازم خداحافظی کرد.هری. از دیشب تا الان خیلی فرق کرده
"به به!سلام تیلور استایلز!"
جی جی با مهربونی و اون جمله ی. تیکه دارش ازم استقبال کرد.
"جی جی تو. از هری چی میدونی؟"
فقط میخواستم مطمعن باشم که هری چه آدمیه.
"هری؟؟؟؟من زیاد. نمیشناسمش.ولی اگه بخوای میتونم از زین و. نایل بپرسم"
"جی جی من...."
صدای در. باعث شد حرفمو. قطع کنم
جی جی وقتی درو. باز کرد چشکاش از خوشحالی برق زد.دیدم که سلنا،نایل ،زین و. لیام دارن میان توی اتاق.
"جیییی جیییی چه خبره؟"
اینو زیر. گوش جی جی زمزمه کردم
"ما به خاطر. تو. و. هری. مهمونی گرفتیم"
"وات د. فاک؟"
اینو یکم بلند. گفتم و. بعد. همه برگشتن سمت من
"من و. هری. هنوز رابطه ای باهم نداریم.ینی چیزه...خیلی زوده برای گفتن اینکه رابطمون قطعیه"
همه دهنشون باز موند. از این حرف من ولی من فقط واقعیت رو گفتم
"مگه تو دیشب با هری نخوابیدی؟"
نایل اینو. گفت و من یکم خجالت کشیدم
"حالا الان لازم نیست در موردش حرف بزنیم!بعدا تی به همه میگه جزییات رو!البته اگه خودش و. هری. صلاح بدونن"
جی جی با این حرفش مثل فرشته ی. نجات به کمکم اومد.
"خب حالا قراره چیکار کنیم؟"
زین اینو از جی جی پرسید. و احساس کردم جی جی ازش خجالت کشیده.زدم به پهلوی جی جی و. اون خودشو. جمع و جور کرد و. جواب زین رو. داد
"با یه. پیتزا پارتی چطورین؟؟"
همه قبول کردن و. نایل مثل وحشی ها داشت دور اتاق میدوید. و سلنا هم داشت سرشو. به خاطر. اون کارار نایل با تاسف تکون میداد.اون دو. تا خیلی زوج خوبین با هم(عره عره😍😍😍)
بچه ها از اتاق ما بیرون رفتن و. من و. جی جی داشتیم تصمیم میگرفتیم چی بپوشیم.من برای جی جی یه پیرهن سفید. و. صورتی از توی کمدش دراوردم و. اونو آرایش کردم.اون به طرز. عجیبی پرستیدنی شده بود.خدا رو. شکر سایز من و. جی جی توی. همه چیز یکیه و. من یکی از کفشای نقره ای پاشنه بلندمو. بهش داپم.کفشم پاشنه ی. زیادی نداشت برای همین جی جی قدش زیاد. تغییر. نکرد.من نمیخوام زین جلوی جی جی احساس کوتاهی بکنه(😑😂)
من هم یه پیرهن آبی بلند. پوشیدم.پیرهنم زیاد باز نبود. و این خوب بود. برای اینکه جای کبودی بدنم رو. بگیره.من کفش یدون پاشنه ی. سفید. پوشیدم و. موهامو. باز گذاشتم و. مثل همیشه یه رژ قرمز زدم.
"واااو"
جی جی به طرز. عجیبی منو. نگاه میکرد و. همش اینو. زمزمه میکرد
"تو هم خیلی خوب شدی جیج!"
(جی جی همیشه عالیه😍)
ما درو. باز کردیم و. زین که به دیوار تکیه داده بود. با. دیدن ما دوتا خودشو. جمع و. جور کرد.من جی جی رو. سمت زین هل دادم و. اون جا خورد
"امممم.....تو. خیلی خوب شدی"
زین اینو به جی جی گفت
"تو. هم خیلی خوب شدی"
جی جی راست میگفتم.زین واقعا با اون کت جین و. تیشرت چسبون خوب شده بود.
"میتونیم امشب با هم باشیم؟"
زین اینو با تردید. پرسید
جی جی به من نگاه کرد. و. من با سرم بهش فهموندم این فرستو. از دست نده
جی جی با سرش درخواست زین رو. قبول کرد و. اونا با هم رفتن سمت پله ها
منم پشتشون راه افتادم
وقتی از پله ها پایین رفتیم نایل و. سلنا رو دیدیم که داشتن با هم میخندیدن.وای خدا. اون دو تا خیلی کیوتن!
"بریم"
جی جی اینو. به نایل گفت و. ما همه سوار ماشین نایل شدیم و. بعد. از ده دقیقه رانندگی رسیدیم
اون رستوران بزرگی بود. و. من وقتی داشام رستوران رو. نگاه میکردم چشمم به هری خورد
هری وسط رستوران با کت و. شلوار و پیرهن سفید. ایستاده بود.یه دسته گل هم با گلای رز دستش بود. و. سرشو. پایین انداخته بود.از استرس داشت با پای راستش ضرب میگرفت(میزد. رو. زمین)
وقتی منو دید. یه لبخند. بزرگ زد. و. اومد سمتم.دستمو. گرفت و. کشید. سمت خودش.من کاملا یادم رفته بود. که بچه ها دارن نگاهم میکنن و. من فقط محو. اون چشمای سبز بودم.
"از دستت ناراحتم هری!"
"چرااا رزم؟"
"صبح رفتارت خیلی خشک بود باهدم و. من فکر کردم پشیمون شدی"
"از چی؟"
"از کار دیشبت"
"من هیچوقت از کاری که دیشب باهات کردم پشیمون نمیشم!اون بهترین تجربه ی. عمرم بود "
خیًب حداقل خیالم راحت شد. هنوز ازم بدش نمیاد
********************************************
من باز آمدم
نظرتون چیه؟؟نه ووتی نه چیزی؟؟؟پوتیتو. های منین شما اصن❤️
هرجا که به نظزرتون خز اومد بگین دفعه ی. بعد اون کارو. نکنم
عال د فاک✌️
YOU ARE READING
Infinity (بی نهایت)
Fanfictionاسم من تیلوره تیلور آلیسون سوییفت قرار بود خوشبخت ترین آدم توی نیویورک باشم ولی مامان بابام توی هشت سالگی ولم کردن والان یه آدم معمولی توی لس انجلس ام.