ده دقیقه قبل از شروع کلاس به دانشگاه رسیدم هوا سرد بود و دانشجو های کمی تو حیاط بودن هرچقدر دقت کردم نتونستم نایل و لویی رو پیدا کنم وارد ساختمون شدم و کلاسو پیدا کردم ما همیشه عادت داشتیم ته کلاس بشینیم ولی ته کلاس پر شده بود حتی نایل و لویی هم ردیف اول نشسته بودن رفتم و کنارشون نشستم
_ای بابا چرا ردیف های اخر پره؟
نایل:سلام😐منم نمیدونم چرا حتی دخترا هم رفتن عقب نشستن
لویی: همش تقصیر خودمونه اگه درس های عمومی رو زود تر بر میداشتیم اینطوری نمیشد😑
_چه ربطی داره؟😒
لویی: چون این استاده از اونایی که به هرکسی میپره
نایل: مثلا جلو بشینیم چی میشه؟
لویی: نمیدونم ولی حتما یه چیزی هس که همه عقب رو ترجیح دادن
نایل: خب...اره منطقیه پس بهتره از الان خودمونو مشروط فرض کنیم😊(پ.ن:چه فکر خوبی😐)
_موافقم.( پ.ن اینو موافقتم میکنه 😂) تمرین چیشد؟
نایل: میخواستم تمرین کنم وسطش خوابم برد
لویی: ماشالله هنر😒منم تمرین کردم اتفاقی نیوفتاد😐
_منم که هیچی. بچه من یه فکری دار...
جملم تموم نشده بود که استاد وارد کلاس شد زیاد پیر نبود ولی قسمتی از موهاش سفید شده بود یدون اینکه اسم اسامی رو بخونه شروع کرد به درس دادن حوصلم سر رفته بود
تمام مدت سرم پایین بود و به کتاب خیره شده بودم یه لحظه متوجه دوتا پا جلوی پای خودم شدم سرمو اوردم بالا و دیدم استاد خم شده سمتم و صورتش چند سانت با من فاصله داشت با صدایی اروم و شمرده گفتاستاد: شما با من مشکلی دارین؟
نایل کثافت با خندیدنش نزدیک بود منم به خنده بندازه سعی کردم عکس العمل ضایع ای از خودم نشون ندم و با خونسردی گفتم
_نه استاد برای چی با شما مشکل داشته باشم؟
استاد: اخه همش اخم کردی و به کتابت خیره شدی
_ببخشید استاد امروز ذهنم درگیره اون اخمی هم که فرمودین عمدی نبوده
استاد:در هر صورت اگه تحمل کلاس براتون سخته میتونین برین بیرون از کلاس
_چشم مرسی که یاداوری کردین
بعد از کلاس رفتیم تو حیاط و روی نیمکت نشستیم
نایل هم رفت برامون شیرکاکائو بگیره(پ.ن:چه پسر خوبی😍😊)لویی: خب خواستگاری خواهرت چی شد؟
_هیچی دو ماه دیگه قراره ازدواج کنن
لویی: حالا خوشتیپ هس؟
_اره بد نیس
لویی: به سلامتی
YOU ARE READING
bad boys
Horrorقسمتی از داستان با احتیاط بهشون نزدیک شدم.دوست داشتم بدون اینکه متوجه ام بشن چهره هاشون رو ببینم.با دقت نگاه کردم و دیدم شبیه به انسان های عادی نیستن.پوست سیاهی داشتن و موهاشون مثل دم اسب بود و چشم هاشون می درخشید و ناخن هاشون مثل داس دراز بود. بع...