استرس
ايستاده بودم توي اتاق و دستمو كه از استرس خيس اب شده بود و به شلوار لي ِ رنگ و رو رفته ام ميكشيدم . اره من اينجا بودم . بالاخره با خودم كلاانجار رفتم كه ميخوام بقييه ي عمرمو چيكار كنم ! من نميخواستم برنامه ريزي كنم براي ايندم .
شايد ...شايد حرفهاي ايزابل كمكم كرد تا يكمي به خودم بيام . ولي من نميخوام بهش زنگ بزنم كه عذر خواهي كنم و بگم من ازت ممنونم تو باعث شدي كه خودم باشم .شايد حتي اگه بخواد خونه رو ترك كنه من بهش اجازه ي اينكارو بدم .. ميدونم كه شايد هزينه ها كمرم و ميشكنه . ولي من به اين تنهايي نياز دارم .
هوفي كشيدم و شونه هامو بالا دادم و همون موقع سه تقه به در خورد .سه خانوم ديروز با سه مدل وارد اتاق شدن . سلام كردم و بهشون خوش امد گفتم و نميدونم چرا اينكار مسخررو انجام دادم . خانومي كه از همه مسن تر بود و اوني كه سياه پوست بود نشستن و خانومي كه خودشو لوييزا معرفي كرده بود به همراه سه مدل ايستاده بود .
سه مدل خودشونو معرفي كردن و لوييزا ايپدشو روبه روي صورتم گرفت و گفت اين لباس براي رزا
اين لباس براي پِري و اين لباس براي ساراست . بعد سه مقوايي كه عكس لباس ها روشون بود روي ايينه ها چسبوند و سه مدل روي صندلي نشستن .
همون موقع لولا وارد اتاق شد و به همه سلام كرد و كنارم ايستاد .لوييزا سمتم اومد و گفت فقط يك ساعت و نيم وقت داري كه سه مدل و ارايش كني . هر مدل سي دقيقه .و اينو بهت بگم با اومدنت توي فشن به عنوان ميك اپ ارتيست زندگيت عوض ميشه ! اونم توسط راي دادن ما سه نفر .
ما بر اساس علايقمون راي نميديم انجلا.! ما يك هنر شگفت انگيز ميخوايم .لوييزا بعد از حرفش لبخند زد و با مهربوني شونمو كمي تكون داد و بعد كنار اون دو خانومِ ديگه نشست .
من نميخواستم اعتراض كنم كه چرا براي هر مدل فقط سي دقيقه وقت داشتم . من فقط داشتم به ذهنم التماس ميكردم براي يك ساعت و نيم منو تنها بزاره ! فكر نكنم خواسته ي زيادي باشه .
من اول از رزا شروع كردم و بعد از يك نگاه سي ثانيه اي به لباسش به لولا گفتم كه ميخوام موهاش و چجوري ارايش كنه .
من كرم مرطوب كنندرو روي صورت پري ماساژ ِ كوتاهي دادم و بعد از نگاه كردن به عكسِ لباسش بلافاصله ارايش صورتشو شروع كردم .
نيم ساعت تمام من داشتم روي صورتش كار ميكردم و براي انتخاب رنگ رژش زمان كم اوردم پس بيخيال ِ پري شدم و به لولا گفتم كه موهاشو چجوري ارايش كنه .
من سمتِ صورت سارا رفتم و ارايش و شروع كردم و بعد از يك ربع كه كار ارايش چشمهاي سارا تموم شد من از رزا خواهش كردم كه كرم مرطوب و به صورتش بزنه و ماساژ بده . صورت سارا خيلي اسون بود ارايش كردنش با توجه به لباسش و موهاي كوتاهي كه داشت من ميدونستم كه بايد باهاش چي كار كنم .
من صورت رزا رو شروع كردم و از لولا خواهش كردم كه فقط موهاي سارا رو براشينگ ِ شلاقي كنه .
صورت ِ رزا هم بعد از نيم ساعت ارايش شد و من فقط پنج دقيقه وقت داشتم .
من نفس عميقي كشيدم و تصميم گرفتم كه رنگ رژ مناسبي براي براي لب هاي پري انتخاب كنم .
من نميتونستم رنگ لعنتيو انتخاب كنم .من كرم پوستي كه روي صورتش زده بودم و روي لباش كشيدم و گذاشتم هم رنگ ِ صورتش شه .
يك ساعت و نيم به پايان رسيد و من صندلي ِ سه مدل و سمت داورا برگردوندم و ايستادم و نفسِ عميق كشيدم .لوييزا گلوشو صاف كرد و گفت " حرفي نداري انجل ؟ چون همين الان بايد اتاق و ترك كني ."
من سرمو تكون دادم و گفتم " نه . ولي من دوست داشتم كه طراحِ اين لباسا اينجا باشن تا من يكسري سوالاي جزئيو بپرسم چون اونا هم نظرشون بخش عظيمي از ميك اپِ .
و در باره ي صورت پري بايد بگم كه صورت سختي داشت و من تصميم گرفتم لباشو بدون رژ بزارم تا اينكه رنگ رژ اشتباهو انتخاب كنم "لوييزا سرشو تكون داد و برگه اي سمتم گرفت " ممنون از حرفات . من ميخوام كه تو اين فرم و پر كني . ما حتما بهت ايميل ميزنيم و نتيجه ي تست و ميگيم "
من خودكارو فرم و گرفتم و تو زمان باور نكردني اون فرم و پر كردم .
من از اتاق خارج شدم و بعد از نيم ساعت سه مدل با صورتهاي شسته شده و سه داور از اتاق بيرون رفتن و من به كارم مشغول شدم و لبخند زدم .
BẠN ĐANG ĐỌC
Please be naked
Fanfictionشايد گوش دادن به موسيقي موزيك please be naked از بند the 1975 جرقه ي داستان تو ذهن من شد . بهتون پيشنهاد ميكنم براي هر چپتر اين موزيك و گوش كنيد و اگه به داستان فكر ميكنيد و شخصيت سازي ميكنيد تم داستان و ابي سبز در نظر بگيريد . توي ادبيات نمايشي...