روز از نو

502 23 2
                                    

روز از نو
صبح روز بعد به چشم پزشكي رفتم و چشمانم و معاينه كردم . يكي از چشمام ٣ و ديگري ٢/٥ بود .
من عينكي كه دسته هاي كائوچويي بود و فرم مربعي ِ بزرگي داشت و انتخاب كردم و يك ساعت معطل شدم تا دكتر عينك و بهم بده .

ايزابلا بالاخره فهميد كه امروز چهارشنبست . خوب نبايد انتظار داشته باشم كه نفهمه ؟ اون بالاخره ميفهميد ! آق معلومه كه ميفهمه !! اون توي دانشگاه لعنتي درس ميخونه و بالاخره يكي تو طول روز بهش گفته كه ديروز سه شنبه بوده ِ و ....
من واقعادارم به اين فكر ميكنم؟
بالاخره اون قرار بود امروز به من صبحانه بده ولي اون كونشو از روي تخت تكون نداد و اخم كرده بود ! من صبح از روي مبل بلند شدم . ما خيلي از هم دور شده بوديم حتي شبا بغل هم نميخوابيديم . من بايد خونمو عوض كنم؟ نه معلومه كه من تنهايي نميتونم از پس قضيه ي اجاره بر بيام ! پس مجبورم بمونم و غصه بخورم .
نه غصه از اينكه با ايزابلا توي خونه زندگي ميكنم
از اين غصه ميخورم كه از هم خيلي فاصله گرفتيم .

درِ چشمي ارايشگاه بزرگ فلورانس باز شد و من حس خوبي داشتم شايد بعد از چند روز چند هفته . امروز خوب بود .
لولا از دور داد زد و دستش و تكون داد و من اونحا چند از خانومهاي زيبا ي مسن و ديدم و با لبخند سرم و تكون دادم و سلام كردم .
لولا با هيجان دستشو بهم كوبيد و گفت "اينم از آنجل بهترين ميك اپ ارتيستمون " لبخند زدم و سرخ شدم .
اخم كردم ..قضيه چي بود ؟ "نه واقعا اينجوري ني.."
لولا چشماشو درشت كرد " آه انجل ..شكسته نفسي ميكني "
خانومي كه از همه مسن تر بود دستم و گرفت و گفت " فردا ازت تست ميگيرم . اميدوارم كه خودتو بتوني اماده كني " اونا عينكاشونو به چشمشون زدن و از كنارم رفتن . سرمو بالا اوردم و به لولا كه داشت رفتنشونو نگاه ميكرد نگاه كردم " لولا فكر كنم بايد برام يه چيزايي و توضيح بدي "
لولا با دستش زد تو سرم " دختره ي احمق من از بين ِ تو و رزا با بدبختي از خانوم بِچ " من ريز خنديدم "اجازه گرفتم و تو معرفي كردم "
ژاكتم و در اوردم و موهامو بالاي سرم گوجه كردم " براي چه چيزي معرفي كردي تو حتي به من خبر ندادي !"

لولا چشماش و چرخوند و گفت " دختره ي احمق من زندگيتو عوض كردم "
"اوه واقعا ؟ "
خنديدم و به سمتِ مشتريي كه روي صندلي با دستاش بازي ميكرد رفتم و با مهربوني سلام كردم و ازش پرسيدم كه چه مدلي دوست داره ارايش بشه .
اون گفت بايد عكسشو پيدا كنه و لولا كه ديد من كاري ندارم دوباره شروع كرد .
" ميدونستي هفته ي ديگه هفته ي مد ِ ميلان ِ ؟"
"نه !"
" اين سه خانومي كه اينجا بودن سر پرست ميك اپ ارتيستاي سه برند معروفن توي هفته مدِ ميلانن . فردا اگه توي تست موفق بشي همه چي تمومه . زندگيت از اين رو به اون رو ميشه و تو توي خونه ي بزرگت توي نيويورك نشستي و جيجي حديد بهت زنگ ميزنه ميگِ اوه انجل امروز ميخوام با دوست پسرم سكس داشته باشم بيا و منو ارايش كن "
خنديدم و دستمو به علامت هيس روي بينيم گذاشتم " ميدوني كه من موفق نميشم ! "
لولا اهي كشيد و شونه هاشو تكون داد .
"اگه خودت اينجور فكر ميكني ...پس اين تست و نميبري "
بعد با غيض چشماشو چرخوند و ازم فاصله گرفت .
دختر عكس ارايشِ غليظي و بهم نشون داد و با لبخند و ذوق گفت كه اينو ميخوام .
به صورت گردش نگاه كردم و گفتم " من ميتونم زيبا تر تورو ارايش كنم اين ارايش صورتتو پنج برابر نشون ميده . اگه ميتوني بهم اعتماد كن و صورتتو به من بسپار"
سرشو تكون داد و با ناراحتي چشماشو بست .
من اين دختر و درك ميكنم .

Please be naked Donde viven las historias. Descúbrelo ahora