chapter 5 🔞

61 9 0
                                    


از نگاه هری

در اتاقو باز کردم و رفتم سمتش چهارزانو نشسته بود . وقتی منو دید که اونجوری سریع اومدم سمتش اول ترسید و عقب رفت . ولی وقتی بوسیدمش فهمید واسه چی اومدم ...

اره اومدم فقط واسه پول، نه واسه هیچ چیز فاکی دیگه فقط پول .من به اون پول احتیاج داشتم ....

لباساشو تو تنش جر دادمو باید بگم که اون واقعا اندام خوبی داره . میشه اونو به یه کارگردان فیلم پورن معرفی کردو بعد نشست و بادیدن فیلماش سرعتی زد ،
بعد از برنداز کردن بدنش  لباس خودمم در اوردم و با زانو رفتم سمتش رو تخت و دوباره بوسیدمش .

بوسمون تند و خشن بود .لب پایینشو اوردم تو دهنم و محکم مک زدم که یه صدای ناله ای ازش در اومد ...

_اه پسر تو عالییی اون اشغال عوضی باید بیاد پیش تو کلاس به فاک دادن ....

این حرفا رو وقتی ازش جداشدم که نفس بکشم گفت

بلند شدمو و سومین بطری ویسکی رو باز کردم دهنمو باهاش پر کردم و مستقیم ریختم تو دهن اون و مجبورش کردم همشو قورت بده ....

دوباره بوسیدمش و اومدم سمت گردنش و چند تا لاوبایت محکم و سفت اونجا گذاشتم که دادش رفت اسمون... یه نیشخند زدم و تو یه حرکت یکی از سینه هاشو گرفتم تو دستم و فشار دادم و اون یکی رو همزمان مک میزدم ...

+چقدر سینه هات خوبه ..... اهههه ..... اینا مثل یه تیکه ژله البالویی میمونن .... اوفففف

انقدر گاز زده بودمشون که از الان هر دو تا کبود بودن .

زبونمو از دور سینش کشیدم تا زیر شکمش و اون موهامو گرفت تو دستشو فشارشون داد و یه اه بلند کشید ... باید بگم که منم الان برامده شدم .
منی که با هیچکس غیر از کارا برامده نمیشم . این واسم خیلی خیلی عجیب بود .

وقتی دستمو گذاشتم رو حساس ترین نقطه بدنش از لذت زیاد اشک از چشماش پایین ریخت ....

کمرشو داد بالا و دستمو محکم فشار داد روی اونجاش .

ازم خواهش میکرد که تند تر این کارو براش بکنم پس منم ۴ تا انگشتمو کردم تو و تویه لحظه اون نفسش گرفت و قفسه سینش تند بالا و پایین میرفت ...

اوه این دختر با لمس من داره میمیره یه چند بار که چرخشی این کارو براش کردم اون رو دستام اومد و من فهمیدم که نوبت منه که لذت ببرم (انگار تا الان لذت نبرده 😑) سریع از کمد کنار تخت اون اتاق، که کمد کاندوما بود یکیشونو  در اوردم و با دندون پارش کردم و پلاستیکشو پرت کردم یه گوشه ...

بعد چند ثانیه من بالاخره رفتم توش و خیلی خشن جلو و عقب میکردم و باید بگم که اون واقعا تنگ و عذاب اور ولی در عین حال لذت بخش بود .

اون از همین الان  شدت مستی بیهوش شد ... اوه شتتتت ... اونم بعد از خوردن ۳ تا شیشه ویسکی  ... پس من تند تند می رفتم توش و بیرون میومدم که فقط برای خودم تموم بشه و بیام ....
و بعد از چند بار تلمبه زدن اومدم و وقتی خواستم از توش در بیام فهمیدم کاندوم تمام مدت سوراخ بوده و من تو اون خالی کردم .....

اوه شیتتتتت نههه من ریدمم اوه خدای من ....اگه ....وای من باید زود تر از اینجا برم و دیگه برنگردم ...

پس کیف اونو برداشتم به اندازه پولی که میخواستمو از توش برداشتم خودش گفت که هرچقدر میخوام میتونم بردارم.

بعدش  روی اونو با پتو پوشوندم و لباسامو پوشیدم و کاندومو گذاشتم تو پلاستیکش که گوشه در افتاده بود و اومدم بیرون  ...

ساعت تقریبا ۴ صبح بود که من از کلاب خارج شدم وسوار ماشینم شدم و با گوشیم به لویی زنگ زدم 

_الو تموم شد لویی

+خوبه پسر فکر نمیکردم به این زودی بتونی به فاکش بدی.

_ خوب حالا پولا کجان ؟

+همین الان ریخته شد به حسابت بیبی .

لبخند بزرگی زدمو تلفن و قطع کردم .به سرعت از اونجا خارج شدم و به سمت خونم رفتم .

تو راه یه جا نگه داشتمو اون کاندوم فاکی سوراخ انداختم تو سطل اشغال ، ولی درباره این به لویی یک کلمه هم نگفتم . وقتی رسیدم خونه ساعت ۶ صبح بود و من از خستگی رو کاناپه خوابم برد .
.
.
.
واقعا معذرت که به این زودی درتی گذاشتم بخاطر اینکه مجبور بودم واسه ادامه داستان اینو بزارم . 😑😐
ولی باهاش لذت ببرید چون حالا حالا ها هیچ درتی اپ نمیشه .😂
All the love ❤
Parmida❤

Forgotten (Harry Styles)Onde histórias criam vida. Descubra agora