○چپتر ششم○

4.7K 607 258
                                    

{"مال منی" هری غرید.}

*_*_*_*

لویی عاشق کارش بود.

اون واقعا دوسش داشت.

اون شانس این رو داشت که کاری که دوست داره انجام بده، که بازیگری بود، و اون شانس این رو داشت که پول خوبیم ازش در بیاره.

اما زمانایی مثل الان اون فقط ارزو میکرد کاش یه شغل معمولی داشته باشه.

لویی داشت به سمت جایی که فیلم برداری میکردن میرفت؛ و پاپاراتزی ها ولش نمیکردن.

"لویی!اینجارو نگاه کن."

"لویی!تو درباره ی رابطه های قبلی هری چه فکری میکنی؟"

"لویی! هری کی قراره این استراحت و وقفه اش رو تموم کنه؟"

"لویی! درسته که تو درحال فیلم برداری یه فیلم جدید با اما واتسونی؟"

لویی آه کشید و فورا کلاهش رو کشید روی سرش و دوئید به سمت گیت.

وقتی رسید به اونجا از روی آسایش آه کشید؛ بلاخره اون قرار بود فیلم برداری فیلمی رو شروع کنه که بیشتر چند ماه گذشته اش رو روش گذاشته بود .

اسم فیلم "اعتماد ، خیانت"(trust,betrayal) بود. واحتمالا سال آینده اکران میشد.

توی این فیلم لویی نقش یه کاراگاه رو داشت،لویی، همراه با همکار زنش.

لویی و همکار زنش ،که قرار بود نقشش رو کارا دلوین بازی کنه، قرار بود روی یه موضوع باهم کار کنن.

'قاتل' هیچ ردی بجا نمیزاشت از خودش و حل ماجرا تقریبا غیر ممکن بود.

اخر فیلم عالی بود ، بنظر لویی؛ یه مسیر قدرتمند پیچیده که قرار بود خیلی از قلبها رو بشکونه.

نه اینکه اون بخواد قلب کسی رو بشکونه ، این فقط قرار بود خیلی بازتاب داشته باشه و مخاطب رو همونطور که با خودش کاملا به فکر فرو رفته رها کنه.

*_*_*_*

"دوباره؟" لویی نالید و کارا برای تایید سرش رو تکون داد." من میترسم که نتونیم هیچ سرنخی ازش پیدا کنیم، دوباره"

کارا بازی کرد همونطور که قبلش بیکار بود بلاخره گفت" مامور نیکولاس، من فکر میکنم که این یه مورد رو باید بسپریم دست کسی دیگه"

لویی به میز نگاه کرد و آه کشید.اون میدونست که چجوری به خوبی این ژست رو بگیره. چیزی که همه دوربینا الان داشتن ازش فیلم میگرفتن موهاش بودن.

mask of lies  ( l.s persain translation) Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora