part 5

61 12 19
                                    

داستان از دید باربارا :
دستمو بی هدف رو کاغذ زین حرکت می دادم
نمی دونم اون دقیقا چه نیازی به معلم داره وقتی خودش به این خوبی می کشه
با انگشتای زین که روی ساعدم گذاشت به خودم اومدم

"چیزی شده زین؟"

"چیزه خاصی نه ولی فکر کنم کل نقاشی رو داری تنهایی می کشی"
با خجالت زدگی لبخند زد

"وای زین،متاسفم.می خوای یکی دیگه بکشی؟"
با شرمندگی بهش نگاه کردم

"نه همین خوبه"

لبخند دندون نمایی زد و مداد رو ازم گرفت
هاشور های خوبی می زنه

"این...من این لعنتی رو.."

این صدای داد هری بود که تَختَشو زمین کوبید
به هری عبوس نگاه کردم که با تنفر به کارش نگاه می کرد
چرا مادرشون اسرار داره که هری هم تو هنر خودی نشون بده؟
آروم سمت هری قدم برداشتم

"هری ما کارمون رو،روی زمین نمی کوبیم"

آروم تختشو بلند کردم و رو پاش گذاشتم

"نگاه کن هری،تو هیچ کدوم از کارایی که گفتم رو نکردی،من فقط بهت گفتم چندتا خط صاف بکش،اینجارو ببین!"

بهش نگاه کردم
این که سرش رو پایین انداخته باعث میشه خندم بگیره
مداد رو تو دستش تنظیم کردم و با دستم دستشو حرکت دادم

"تو باید آروم باشی و بزاری نقاشی خودش آرومت کنه"

وقتی هری یکم آروم تر شد
یه صندلی دیگه آوردم و روش نشستم
به زینی نگاه می کردم که آروم با نقاشیش خو گرفته بود و نقاشیش به بهترین نحو داشت روحش رو نوزاش می کرد
وقتی سرم رو برگردوندم و به هری نگاه کردم کم مونده بود که از خنده بترکم ولی از اون جایی که می دونم اون عصبیه جلوی خودم رو گرفتم
جوری به نقاشیش خیره شده بود که انگار داره سخت ترین فرمول دنیارو حل می کنه
وقتی هری چشماش رو بالا آورد و بهم نگاه کرد
سریع رومو برگردوندم و سعی کردم خجالت زدگیم رو پنهان کنم
از این متنفرم که آدما موقع زل زدن موچم رو بگیرن
و یا فکر کنن که محو زیباییشون بودم
نمی گم مثلا هری زشته ولی من فقط فرم چهرشو می دیدم
غیر از این هم‌نیست و این که چی تو کلش ممکنه بگذره ،باعث خجالت زدگیم می شه
بقیه ی کلاس به طرز عادی و به روی برنامه گذشت
تقریبا موقع رفتن بود که زین دستم رو گرفت

"شام پیش ما بمون"

بهم‌نگاه کرد ولی قبل اینکه چیزی بگم مادر زین اومد
عجیب بود که امروز ندیدمش

"راست می گه دخترم،اونوقت بهانه ای میشه که مادرت رو ببینم "

چیزی نگفتم و سرم رو تکون دادم
این که بخوام یه مهمونی شام جایی باشم
بعد یک سال،آزردهندس.خیلی وقته از آدما دورم

We Can Love DarklyOù les histoires vivent. Découvrez maintenant