_اون نباید تو زندان بمونه..لعنتی اگر مامورای ما دیر میرسیدن یه بلایی سر همبندیش میاوردمرد چاقی که خودکارشو بین دندوناش گذاشته بود و هنوزم از ترس میلرزید اینو گفت
تصور چهره ی خونیه اون زندانی براش وحشتناک بود_صورت جلسه میکنیم و میفرستیمش تیمارستان
معاون اینو گفت و با پاش به کف زمین ضربه زد
اون مثل همکارش نترسیده بود اما خطر رو حس میکرد
این مجرم با تمام ادمایی که تا حالا دیده بود فرق میکرد_درسته اون از الانم برامون مشکل درست کرده اما اول باید مهر تایید یه روانپزشک رو داشته باشیم
خانوم جوونی که کلاهشو مرتب میکرد با صدایی اروم اینو گفت
اون تو بخش اداری کار میکرد و مجرم رو تا حالا فقط از پشت مانیتور دیده بود_دکتر تریگر از تیمارستان برومبر
مردی که موهای جوگندمیش از زیر کلاه افسریش بیرون میزد با اعتماد به نفس گفت
_هر کاری لازمه انجام بدین اما هر چه سریع تر ادوارد استایلزو از این زندان ببرین بیرون همین
رئيس گفت و بقیه سرشونو به نشونه ی تایید تکون دادن
بهشت تاریک (Dark Paradise) فن فیک متفاوتیه که هیچ کس از خوندنش پشیمون نشده
قبلا یکبار قرار شد یه دوست عزیزی این فن فیک رو به جای خودم که نویسندم آپ کنه اما به دلایلی نشد
امیدوارم لذت ببرین از خوندنش♡
#Zaynb
YOU ARE READING
Dark Paradise (Harry Edward Styles)
Fanfictionharry : Listen to me lily Its not a love story...This is a MADNESS! هری: بهم گوش کن لیلی،این یه داستان عاشقانه نیست...این دیوونگیه!