demon?or...dymen?

424 40 13
                                    

د.ا.ن زین

توی جنگل میدویدم....هنوز نمیتونستم باور کنم....توی روز اول....بهترین و بدترین روز....حالا چطوری باید بدون خواه....
(زوزه گرگ)
هاه؟؟ اون دیگه چیبود؟؟؟اینجا هیچ گرگی وجود نداشت و یا...
د:توی منطقه ی ما چیکار میکنی انسان؟

از جام پریدمو سریع برگشتم. یه مرد بود که بالا تنه ی لختی داشت با موهای تقریبا بلند و چشمای قهوه ای و...بنظرم هات بود

ز:م..من متاسفم...نمیخواستم

د:هممم....تو....بوی اون عوضیای خون مکندرو میدی(blood suckers) (growl)

ز: م..متاسفم...من ا...لان میرم

یهو اروم شدو با تعجب بهم نگاه کرد
د:هی...عام...میخوای یکم دیگه بمونی قریبه ی انسان

برگشتمو با تعجب بهش نگاه کردم
ز:تو همونی نبودی که گفتی برم؟؟
د:عممم....اره اون....خب میدونی ما گرگینه ها رابطه خوبی با بقیه ی گونه ها نداریم و من تورو قظاوت کردم.....متاسفم؟

ز: اوه....منم یبار اینکاری کردم...ولی خوب پیش نرفت:(

د:خب....من دیمنم

ز:دیمُون (شیطان) یا دِیمن(مثله دیمن سالواتره خودمون)

د:هر دو؟؟ من در اصل دیمُن هستم ولی....بستگی داره برای کی...

خندیدم
ز:منم ز....راجرم...راجر مالیک

نمیخواستم دوباره همون اشتباهو بکنم پس...مجبور شدم اسممو عوض کنم

د:راجر...باحاله!

د.ا.ن دیمن

میتونستم حس کنم داره دروغ میگه....اون هنوز به من اعتماد نداره...

ز:دیمن؟؟
د:بله؟

ز:م..من الان نمیتونم برم خونه...چ..چون...عامم...وسایل دوست پسر قبلیم اونجاست و...و من میخواستم بدونم...یعنی...عاممم

خندیدم

د:اره راجر میتونی امشب با من باشی...اگه بهم اعتماد داری
قسمت اخرو لب زدم

ز:...ممنون....دیمن...من...میخوام راجبت بیشتر بدونم...

د:اوکی

د: اسمم دیمن نایت  ۲۰ سالمه یه خواهر بزرگ تر دارم اسمش روبی..من بایم و یه الفا هستم

بهش نگاه کردم که دهنش باز بودو با چشمای گرد شده داشت نگام میکرد...چقدر دلم میخواد تو بغلم بگیرمشو فشارش بدم...ووووو....وات د فاااکککک؟؟!!
حواستو جمع کن دیمن

الکی خندیدمو با دستم اروم دهنشو بستم

ز:م..من واقعا لازم نبود اینارو بدونم

د:میدونم اما دلم میخواس بگمشون

کیوت خندید

د:هی میای بریم ماهی گیری؟؟

Please Don't Do ThatDonde viven las historias. Descúbrelo ahora