Song:Drive_hasey
آرامشی که بود رو با هیچ چیز عوض نمیکردن ، لویی با دوتا نوشیدنی به سمت هری که لب دریا نشسته بود و غروب رو نگاه میکرد رفت. اون پسر براش یجور عجیبی بود، نه اونجور مسخرهای که هیجان و تپش داشته باشه نه!؛ فقط احساس میکرد وقتی بهش نگاه میکنه چشماش گرم میشه و گرمای خوشایندی بدنشو میگیره.
بیتوجه به افکارش نوشیدنی رو تو دست هری گذاشت و با نوشیدنیش کنارش نشست.
ه_همیشه عاشق غروب بودم و فکر میکردمتو آسمون زیباترینشه اما حالا کنار دریا بهتر میبینمش.
ل_معجزه همه جا وجود داره اگه بخوای ببینیش. غروب یکشه.
ه_غروب زیباست اما چطور میتونه معجزه باشه؟
ل_زیبا بودنش معجزشه هری اونجوری که اون پیام آوره شبه ولی بازم زیبا بنظر میاد معجزس هری، تو چه تو اعماق جنگل باشی چه تو اوج آسمون غروب زیباست هری، و این عجیبه طوری که تو همه حال زیبا جلوه میکنه.
ه_ پس تو یه معجزه ای!
ل_من؟چطور من؟
ه_اونطور که در همه جا و همه زمان زیبایی لو...
توی چشمای هم زل زده بودن.
ل_اما تو معجزه نیستی هری... عشق معجزس طوری که تو یه جزیره باعث شد تو در همه حال زیباترین آرامشم باشی...
قلب هردو پسر سینشونو میشکاف، حالا اونقدر بهم نزدیک بودن که دماغ و پیشونیشون بهم چسبیده بود.
ه_بنظرت اگه ما همو ببوسیم میمیریم.
ل_امتحانش کن.
و ثانیه بعد اونها تو آغوش هم اولین بوسشونو تجربه میکردن. هردو تازه کار بودن و این شیرینترش میکرد.
لبهاشون جدا شد اما آغوششون نه اونا طوری همو بغل کردن انگار خونشون رو درست تو آغوش هم پیدا کردن...
اما گاهی زلزله به هر خونه ای میزنه.
_______
آقا جو داستان یدفه خیلی تغییر کرد
حالا این بهتره یا به روال سابق پیش بریم؟
به اینم نگاه نکنین انقد زود بهم رسیدن قراره به امید خدا دهنشون سرویس شع😎
اصل ماجرا تازه شروع شده چون اصلش اصلا بهم رسیدن لری نیس
بهم نخوردن،نمردن،کشته نشدن،به زور جدا نشدن و... لریه
فحشم آزاد نیس
والا بهم رسیدن یا نرسیدن خ تکراری شده.
نظررررر لطططططفاااا
تولوخدا ووت بدید کامنت بدید روحم شاد شه
اگرم چیزی مینویسین خوشحال میشم بهم بگین برم بخونم.
💙لاو یوتونم انقدددد🙌🏼💚
🏳️🌈🏳️🌈🏳️🌈🏳️🌈🏳️🌈🏳️🌈
YOU ARE READING
Taboo[larry_stylson]
Fanfictionدو پسر یکی از اعماق اقیانوس و دیگری از تاج آسمان هردو رانده شده... آیا عشق در جزیره تبعید شدگان زاده میشود؟ نظراتتون رو به آیدی: @iEnchanting بفرستید*~*