9-shut the hell up

500 57 28
                                    

اينم پارت بعد، با كامنت و ووت بتركونين، داستانو به دوستاتونم معرفي كنين،
اينم از ادامه
مث هميشه ٥٠ تا ووت و ٤٠ تا كامنت ❤️
——-
لبخند جذابش از نگاه تیز لویی دور نموند
مطمئن بود، نگاه سبز رنگ سلطه وارانش ک رگه های جنون توش شعله میکشید چیزی نبود ک لویی به راحتی فراموش کنه.
انگشتش روی ماشه محکمتر شد
بس بود ، لویی قرار نبود توسط یه جادوگر چشم سبز به بازی گرفته شه،هرگز!
عصبانیت جای منطقش‌و پر میکرد و هر لحظه لوییو مصمم تر
تفنگ و بالا گرفت و بنگ!

گلوله درست جایی بین شونه و گردن هری جا گرفت، کسی ک حالا پلک هاشو رو هم فشار میداد. اما به هیچ عنوان نمی خواست کوچکترین ضعفی جلوی این کیتن نشون بده پس
نفس عمیقی کشید و انگشتشو داخل زخم برد، نگاه با نفوذشو به نگاه گنگ و عصبی لویی دوخت.

انگشتشو توی زخمش میپیچوند انگار ک این یه ریمینگ لذت بخشه! وقتی انگشتش اون شئ فلزیو حس کرد نیشخند به لباش برگشت
و آروم گلوله رو ک بین دو انگشتش قفل شده بود و  از زخم بیرون کشید و روی میز گذاشت،با صدای برخورد شیشه و فلز نایل به خودش اومد و آروم و کم کم  شرایط و درک کرد، لویی دوباره درگیر جنون کشتنش شده بود،در حالی ک از قبلیش ۴۸ ساعت بیشتر نمی گذشت،و هیچ چیز نبود ک ارومش کنه بجز رسیدن ب چیزی که میخواد و این لویی و بیشتر از هر چیزی خطرناک میکرد و قطعا نایل کسی نبود ک بخواد قربانیش شه!

-یا مسیح،لویی بخواطر خدا بس کن و شلیک کردن به این د‌ِد پولو*تموم کن!

نگاه یخش روی نایل ثابت شد،نایل حس میکرد هر لحظه دمای اتاق پایین تر میره و چشم های هری بیشتر یخش میزنن
-ا..ام‌‌‌‌...لو..لوی.لویی من ب..ب..بیرون منتظرتم.  گفت و با قدم های کوتاه و سریع از اتاق خارج شد
صدای بستن در توی اتاق بزرگ سرامیکی اکو میشد
نیشخند روی لبای هری پر رنگ تر شد
+نظرت چیه ک توام همراه دستیارت بری بیرون و منم یادم بره که چه خرابکاریایی کردی،چطوره کیتن؟
اوه؟اون الان چه غلطی کرد؟اون با چه اسمی لوییو صدا زد؟ بهتره ک خفه شی استایلز
تفنگ و بالاتر گرفت،و درست وسط پیشونیشو هدف گرفت،عصبانیت بهش مسلط شده بود.

+اوه،لویی دوباره میخوای بهم پیوستن سلولهای خاکستریمو نگاه کنی؟ البته اینبار اونقدر شکه نمی شی.
-نه هرزه، شاید این تفنگ لعنتی روت جواب نده اما مطمئن میشم ک با دستام خفت کنم.
 
هری پاشو روی پای دیگش انداخت و نگاه سبز رنگشو به ابی لویی دوخت و لبشو با زبونش خیس کرد...
+ چی باعث شده اینقد عصبی شی کیتن؟ چند درصد از سهام کل؟ شک دارم.

نفس های تند لویی به شمارش افتاده بود و تنها واژه ی مفهوم براش خشم بود،نه قرار نبود توسط یه عطر فروش مسخره اعتبارش به خطر بیوفته
هری درست حدس زده بود برای لویی پول مهم نبود فقط توی کوچکترین حساب بانکیش اینقد پول داشت که بتونه واسه ی سه هفته آتیش شومینشو روشن نگه داره.

Sweat[larry{+18]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt