3-مذاب

1K 106 25
                                    

سؤالات اخر پارت رو جواب بديد داستان قراره بر اساس اونا باشه..
__________

گرماي نفسش كنار گوشم حس ميشد
جهنم؟
تو ميتوني كسيو از جهنم بترسوني ك حداقل يه روز از زندگي لعنتيشو بيرون از جهنم باشه!
بي توجه بهش درو هل دادم و رفتم تو
كف زمين از مرمر هاي سبز و درخشان بود و مجسمه إلهه هاي يوناني گوشه گوشه ي خونه ديده ميشد!
اون چطور حس أزادي و راحتي داره توي خونه اي مثل موزه؟
"همه مثل تو يه بزدل با فوبيا مسجمه نيستن!"
ذهنم بهم ياداوري كرد و ميخواي بدوني چرا؟
اون لعنتي ها هميشه يه شكلن و به يجا خيره شدن
منو ياد خودم ميندازن و من از هرچيزي ك مثل من باشه متنفرم
با ضربه نسبتا محكمي ك به كتفم خورد بيخيال فوبياهام شدم و از پله هاي بدون نرده بالا رفتم 
مجلل بود اما افراط داشت انگار صاحب سعي داشت با طلا لجن داخلشو بپوشونه !
درهاي زيادي توي راه رو بود اما فقط يك در بزرگ مشكي بود!
سمت در رفتم
اين من نيستم!
اين من نيستم!
اين منم !؟...
دستگيره ي درو پايين بردم
از پله ها پايين دويدم و از خونه بيرون زدم
توي خيابون هاي گرم و شرجي در حالي ك باد گرم با بوي كوكائين و پول خيابون هاي ال اي به صورتم ميخورد
با كشيده شدن در در خالي ك دستم هنوز روي دستگيره بود ب خود اوردم
فرار كن.
فرار كن.
به فرد جلوم خيره شدم
اتاق تاريك مانع ديده شدنش ميشد
هاله ي مشكي از اون مشخص بود و تنها بخواطر نوري بود ك از مهتاب بيرون بالكن ميتابيد
فرار كن.
از جلوي در كنار رفت و روي كاناپه ي بزرگش نشست و اروم روي پاش زد
پاهام توي كفش هاي طلايي ميسوخت
فرار كن.
فرار كن.
صدا هاي توي سرم.
"منتظر چي هستي هرزه؟"
لعنتي صداش ب اغواكنندگي شيطان بود
مثل اواز خدا هاي يوناني
فرار كن هري .
صدا ها .
كيف كوچيك طلاييو باز كردم و قرصو بي اب پايين دادم
"من بهت پول ندادم تا توي اتاق وايسي"
جلوتو رفتم و پاهامو باز كردم
فرا...
صدا هاي توي سرم كمرنگ ميشدن
روي پاش نشستم و دوتا دستمو دور گردنش گذاشتم
به كمرم چنگ انداخت و منو سمت خودش كشيد سينه هامون بهم چسبيد
دست هاش بالاي گيره هاي جوراب ايستاد و بازش كرد
سرشو توي گردنم برد و درست روي شاهرگمو گزيد درد؟
تنها چيزي ك بهش اعتياد دارم
تنها حقيقت زندگيم
درد
جايي رو ك گزيده بود بوسيد
لعنتي اون از عمق جهنم بود و ميسوزوند
با حركت دستش روي لبه ي باكسرم قدرتمواز دست دادم
اين تو ني..س...
باسنمو روي ديك برامدش تكون دادم
به بأسنم چنگ زد
فاك اون ديگه خون نبود ك توي بدنم حركت ميكرد مذاب بود!
___________
اينم از اين ببخشيد كم بود نت نداشتم و اينو ب بدبختي اپ كردم
بعدي به زودي گذاشته ميشه و اسماته؟!
🌈و مهم ترين سؤال اين ك لويي تاپ باشه يا هري؟ حتما جواب بدين تا داستانو ادامه بدم🌈
دوستون دارم كامنت و ووت يادتون نرع
ويت لاو صبا

Sweat[larry{+18]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang