- Play 1 -

1.7K 233 74
                                    

Louis's POV :

مهر رو محکم کوبیدم روی کاغذ ، سرمو اوردم بالا و لبخندی مصنوعی تحویل خریدار دادم :
- تبریک میگم ! شما با موفقیت توانستید 300 لیتر خون قرض بگیرید.

خریدار بدون تغییری توی صورتش گفت – متشکرم

لبخندم و پررنگ تر کردم و برگه ی مهر خورده رو تحویلش دادم:
- مشکلی نیست از حمایت شما بسیار سپاسگذاریم. بازم به ما سر بزنید.

به محض برگردوندن روش قیافه ی سردی به خودم گرفتم
این کار هر روز من بود
جایی که من کار میکنم پر شده از خون و فرومون* !

بزرگترین و بهترین بانک خون انسان توی میرلند ، ما مقدار خیلی زیادی از خون درجه اس داریم ؛ معاملاتی که ما انجام میدیم برای ساخت یه رودخونه ی خون کافیه !

دست ناین* روی شونه ام نشست و سمتم خم شد- واو.. عملکردت مثله همیشه شگفت انگیزه وان

بازم مثله همیشه اون لبخند معصوم روی لبش بود
به عنوان یه مرد ، گفتن اینکه اون خوش قیافه اس عجیبه نه ؟
ولی اون با اینکه فقط یه انسان بود ولی صورت جذابی داشت ، پوستش سفید تر از بقیه امون بود ؛ با موها و چشمای درشتى به سیاهی شب

لبخند زدم- چیزی نیست بابا...

اسم من وان* عه ! من بانکدار اینجام
درواقع، یکی از چندین بانکدار اینجا

- تِچ...
سرمو برگردوندم سمت راست
-حالا انگار توی اجراهامون تفاوت زیادی هست

یعنی سیزده هر روز خدا باید تیکه اشو بپرونه ؟
ناین کنار گوشم زمزمه کرد – آه... سیزده باز شروع کرد
لبخندمو حفظ کردم که زد پشتم – بهش فکر نکن

من کسیم که هر روز به خون آشام ها خون تازه میرسونم
آره درست شنیدید ! خون آشام !

خیلی وقت پیش یه توپ آتشین خیلی بزرگ به دنیای ما برخورد کرد و فقط تاریکی و سرما رو باقی گذاشت
تاریکی و سرمایی که ما انسان ها نمیتونستیم تحملش کنیم
ولی با تشکر از خون آشام ها ما قدرت این رو بدست آوردیم که این سرما و تاریکی رو پشت سر بزاریم و ازش رد بشیم
دانش و انرژی و همچنین فرومون های قدرتمند اون موجودات بخشنده مارو نجات داد

کار کردن در اینجا ، یعنی یه بانک خون یه شانس خیلی بزرگه که به تعداد کمی از انسان ها داده شده !

_ میخوای بعدا باهم غذا بخوریم؟
ناین منو از افکارم بیرون کشید

پرونده هارو توی دستم جابه جا کردم – حتما ، چرا که نه !
ناین لبخندی زد و تا خواست چیزی بگه ...

Blood Bank [L.S]Where stories live. Discover now