- Play 4 -

1K 175 136
                                    


Louis's POV :

"

پوست سفید اون ، پنتی مشکیش

دستاش که با زنجیرهای قرمز بسته شده بود

بند چرمی که سفت دور رونش بسته شده بود به طرز وحشتناکی آدمو تحریک میکرد که رونشو گاز بگیره :

_ میتونی پاتو بزاری روی من ... ؟

زنجیری که به قلاده ی دور گردنش بسته شده بود کشیده شد که ناله ای کرد

موهای قهوه ای روشنش به صورت عرق کرده اش چسبیده بود و نوک سینه های صورتیش سفت شده بود

_ تو میتونی هر کار دیگه ای هم باهام انجام بدی ... هر کاری ...
_ هر چیزی که بخوای ... منو به هم بریز ... زجرم بده

دستی به سمت صورتش رفت و موهای خیسشو از صورتش کنار زد

اون دست ، شباهت زیادی به دست من داشت

_ چونکه تو

توی چشمای سبز نیمه بازش اشک حلقه زده بود و کمی قرمز بودن

صورتش داغ داغ بود
دستمو روی لبش کشیدم و انگشتم رو وارد دهن خیسش کردم ، زبون داغش دور انگشتم چرخید

_ ارباب منی ...

پسری که جلوی من بود
و این حرفا رو به من میزد
کسی نبود جز ارباب خون ، پسر ارباب پین (درد) ، ارباب هری

"

چشمامو به شدت باز کردم و نفس عمیقی کشیدم
تمام بدنم عرق کرده بود

_ ....

پوکر به سقف اتاقم نگاهم کردم ، این چه زهره ماری بود ؟

روی تختم نشستم و آرنجم رو به زانوم تکیه دادم و صورتمو گرفتم توی دستم – چه جهنمی ... این چه خواب بی معنی ای بود ... ؟

Blood Bank [L.S]Where stories live. Discover now