part 5

360 77 63
                                    

جلوی در وایساد و بعد از تک سرفه ای زنگ در رو زد چند دقیقه بعد صدای لویی رو شنید که گفت :
هی زین بیا تو پسر

و درو زد زین وارد رفت تو و بعد از عبور از باغ پر از گل لویی که خبر از علاقه لویی به گل و گیاه میداد به جلوی در ورودی رسید و لویی رو دید که جلو در وایساده

×هی زین خوش اومدی پسر بیا تو همه اومدن و منتظر تو بودیم
_سلام لویی مرسی پسر

و وارد خونه لو شد خونه شیکی بود ولی به پای خونه خودش نمیرسید لویی زین رو به اتاق نشیمن که پسرا هم اونجا بودن برد و زین چشم چرخوند تا فرد مورد نظرشو پیدا کنه و وقتی هری رو پیدا کرد به سمتش حرکت کرد

با ورود به اتاق نشیمن توجه بقیه پسرا به زین جمع شد و زین بعد از سلام و احوال پرسی با نایل و لیام به سمت هری رفت و گفت
چطوری هرح ؟
هری لبخندی زد و چال هاشو به نمایش گذاشت و گفت
سلام زین مرسی خوبم
زین کنار هری روی مبل دونفره نشست و به هری نگاه کرد و گفت
_برای فصل جدید مسابقات هستی ؟؟

هری گوشیشو و کنار گذاشت و گفت
+ اره تو چی ؟
_اوهوم هستم

نایل در حالی که یه دسته ایکس باکس دستش بود به طرف زین اومد و گفت
×زین با بازی ببینم میتونی منو شکست بدی یا نه ؟

زین که با لوک زیاد بازی میکرد رو به نایل کرد و گفت
اماده باش برای شکست زردک
نایل پوزخندی زد و گفت
من تا حالا نباختم سبزک (اشاره به موهای زین که تهش سبزه )

زین هم دسته رو از دست نایل گرفت و گفت
پس قراره اولین باخت زندگیتو تجربه کنی

لیام گفت
من طرف نایلم

هری هم گفت
منم طرف زین
و رفت و پیش زین نشست و گفت
هوی پسره باید شکستش بدی ها

زین مثل دیروز گوششو به گوش هری چسبوند و طوری که حرارت نفس هاش به گوش هری بخوره گفت
مطمئن باش میبرم بیبی
و به چهره هری که چشماش گرد شده بود و سرخ شده بود نگاه کرد و پوزخند زد

روشو سمت نایل کرد و گفت
×اماده ای ؟؟
_بزن بریم پسر

بازی رو شروع کردن نایل خوب بازی میکرد ولی نه مثل زین

تو دقیقه ی ۸۵ هر دو برابر بودن ۴ دقیقه هم به همین روند گذشت که یکدفعه حواس نایل با صدای لویی که داد زد
غذا امادست
پرت شد و زین هم از فرصت استفاده کرد و گل زد که صدای فریاد هری بلند شد و همون دقیقه بازی تموم شد و زین و هری هر دو بلند شدن

و نایل رو که با دهنی باز به صفحه تلوزیون زل زده بود تنها گذاشتن و به سمت میزی که لویی چیده بود رفتن

لویی مرغ و برگر  درست کرده بود به همراه کمی سوسیس سرخ شده

زین پشت میز نشست و گفت
اوممم ببینید لویی چه کرده مرسی لو
لوی لبخندی زد و گفت
خواهش برو نوش جونت

پسرا شروع کردن به غذا خوردن زین از هر ۳ نوع غذا خورد و به مسخره بازی های نایل و لویی و به ددی بازی در اوردن لیام به همراه هری خندید

خب اره زین بعد از مدتها داشت خوش میگذروند ولی بعد از مدتی این پسرا ازش متنفر میشن و ..

اوه بیخیال بزار یکم از زندگی لذت ببره زین با صدای تشکر هری از فکر کردن به اینده بیرون اومد
و تیکه اخر سوسیسش رو هم خورد و رو به لویی کرد و گفت
مرسی لو واقعا خوش مزه بود

لوی که توی اشپزخونه با نایلی که داشت کل غذاهای یخچالو میخورد درگیر بود در همون حالت گفت
خواهش زینی نوش جونت
اههههه نایل کم بلمبون لیامممممم بیا بچتو جمع کن

لیام که از داد لویی جا خورد دستشخورد به لیوان نوشابه و نوشابه رو بلیز زین خالی شد البته خیلی کم تهش بود

لیام که هل شده بود گفت
اوه پسر معذرت میخوام شرمنده
زین که ناراحت نشده بود گفت
بیخیال لی مهم نی
و بعدش زین رو کرد به لویی و گفت
_لو دستشویی کجاست
×طبقه بالا هری برو بهش نشون بده دارم چایی درست میکنم
+اوکی بیا زین

زین و هری به سمت پله ها رفتن از دید که خارج شدن زین یه دفعه برگشت و هری که یه پاش روی یه پله بود تعادلشو از دست داد و نزدیک بود که بیوفته و جیغ کوتاهی زد

زین سریع کمر هری رو گرفت و سمت خودش کشیدش طوری که هری بهش چسبید و دستاش دور گردن زین حلقه شدن و زین هم کمی روش خم شده بود و صورت هاشون هم به اندازه یه اینچ از هم فاصله داشتن

چشمای زین به لبای هری که اونطوری وا مونده بود افتاد فاک اون لعنتی ها به قدری صورتی و شیرین به نظر میومدن که زین دلش میخواست هریو محکم به دیوار بچسبونه و لباشو تا میتونه گاز بگیره که  کبود بشه و پف کنه

هری با چشمایی گرد شده به زینی که به لباش خیره شده بود زل زده بود خب از همون روزی ‌که زینو تو زمین مسابقه دید به نظرش خیلی هات میومد

زین کمی به هری صورتشو نزدیکتر کرد و هری هم دستشو دور گردن زین محکم تر کرد و صورتشو به صورت زین نزدیک کرد که ....
______________________________________
عررر  😎خوشم میاد جا حساسش تموم میکنم😆😆
خب خب به نظرتون کیس دارن یا ندارن اومممم من نمی دونم شما بگید
راستییییی فف رتبه ۸۲ گرفت
واییییی مرسی ازتون
البته از کسایی که میخونن و ووت و نظر میدن!!!!

👈👈👈👈👈نزدیک ۳۰۰ نفر این فف رو میخونن ولی خیلی خیلی ووت بگیرم ۴۰ تاست از کسانی که میخونن و نه ووت میدن نه نظر تقاضا دارم اون ستاره رو انگشت کنن جوهرشون تموم نمیشه والا ولی اون ستاره و نظرای خوبتون منو انقدر خوشحال میکنه که حد نداره برای پارت بعد باید هم نظرا زیاد باشه هم ووتا من الان فردا امتحان علوم دارم ولی دارم براتون تایپ میکنم پس شما هم جبران کنید عشقولیا 😘😍👉👉👉👉👉

لاو یو گایز
Faranak
1001کلمه ✌

where are you now?Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang