لوهان به کج خلقی مرد لبخند زد.
_ میخواین من تلاش کنم؟
مرد نگاهشو بدگمانانه به پسر تازه از بلوغ عبور کرده داد و سرشو به نشونه باشه تکون داد.
لوهان دستگیره در رو گرفت و کمی به داخل هلش داد.کمی بیشتر از توان به زور نیاز داشت و درنهایت در با صدای مچاله شدن چیزی پشت در باز شد.
لو کمی سرشو به داخل برد و تعدادی پاکت های سفید و خاک گرفته رو که پشت پای در مچاله شده بود، دید.
مرد موهای خاکستریشو با دستهای نیمه درشتش شونه کرد و جلو رفت.
_ درسته زیرزمینها ولی مکان آرومی ایه
لو سه پله ورودی رو با مواظبت کنار زدن پاکت نامه ها و روزنامه ها پایین اومد.
مرد دستشو کمی روی دیوار کشید و کلید روشن کردن لامپ حلزونی رو پیدا کرد و بعد زیادی انعکاس نور توی محیط سفید و غبارآلود باعث شد لو برای لحظه ایی چشماشو ببینده.
وقتی چشماش باز شدن ،تازه متوجه وضعیت اسفناک خونه شد.
در یک نگاه اونجا باید مخروبه میبود.سه پله ورودی با انواع کاغذ ها پر شده بود و تعدادی هم توسط خود لوهان زیر در مچاله شده بودند.
خاک از همه جا بلند میشد.
میز پاکوتاه کوچیک وسط خونه همراه با تشکچه های نازک تغییر رنگ داده، پر از گردو غبار بود.
روی تخت ملحفه نبود و تشک زیرش از گوشه پاره و گوله پنبه های توش به پایین تخت سقوط کرده بود.
در آشپزخونه کوچیکش فضله موش و چند موجود کشته شده وجود داشت و دستشویی هم از این خرابی در امان نبود، داخل کاسه توالت، اطراف آب راکد لجن سبز شده بود و سوسکی مرده توی آب شناور بود.همه اینها باعث شد برای لحظه ایی لوهان از گرفتن اون زیرزمین منصرف بشه ولی بعدش با یاداوری اینکه فقط یکماه اونجاست، خودشو راضی کرد که به فکر پس انداز باشه.
مرد 61 ساله با بی میلی به دوروبر نگاه میکرد و خودشو در کمک به نشون دادن خونه اذیت نکرد.
لو از دستشویی بیرون اومد و نگاهی از روی ناامیدی به اطراف انداخت.لامپ حلزونی وز زو میکرد و این آرامش اونجا رو بهم میزد.مرد رو به لوهان گفت
_ نظرتون چیه ؟؟؟درسته الان خرابه ولی اگه مرتب بشه عاشقش میشین
لوهان سرشو به نشونه درسته تکون داد.
مرد دوباره شانسشو امتحان کرد.
_اگه مخالفین میتونم .....
لو سرشو به نشونه نه تکون داد
_ نه نه خوبه همینو میخوام.....فقط
مرد خیره به لو ایستاد.
لوهان لبهاشو که از خاک بلند شده کمی خشک و کثیف شده بود با بزاقش تر کرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/176660799-288-k760874.jpg)
YOU ARE READING
• Unit ⓻⓷⓵
Horror• مینی فیک : واحد 731 •کاپل : سهبک • کایلو • شیوهان(فرند) • ژانْر : رومنس • تاریخی (جنگ جهانی دوم) • انگست • تراژدی • ترسناک ═════════════════════════ در تاریخ 1943 بکهیون وارد واحد 731 میشه، واحد 731 یک آوردگاه کار مثل هولوکاست یا آشویتس نیست که کا...