{#زیام_فوراور}
نایل: خب بین تو و لیام چطوری پیش رفت؟
زین: عالی.
زین: اون همه چیزو درست کرد و اون خیلی عالیه.
نایل: شامل سکس هم میشه؟
زین: نه خیر مرتیکه منحرف
زین: جررر، با کی شوخی دارم آخه ، معلومه که میشه.
زین: هیچ پاپ تارتی وسط نبود و همه چشما روی من بود :)
نایل: تبریک رفیق.
زین: ولی خیلی بیشتر ازین بود. ما حرف زدیم و خندیدم و یجورایی گریه کردیم چون احساس گه بودن میکردیم ولی این عوکیه چون الان همه چیز سرجاشه.
زین: ما بهم قول دادیم که دوباره هیچ وقت سر هم کصکش بازی در نیاریم .
زین: خیلی ممنون نایل :)
نایل: اوع چرا من؟
زین: چون اگه تو به لیام هر چیزی که بود رو نگفته بودی، ما الان اینجا همدیگرو بغل نکرده بودیم.
نایل: اوه
نایل: خب هیچ مشکلی نیس، من فقط خوشحالم که شما دوتا دوباره خوشحالید .
نایل: الانم برو و با مردت خوش بگذرون
زین: بازم ممنون، بای نای.
نایل: بای :)
■■■■■■■■
اگه بدونید با چه بدبختی عاپ کردمفیلتر شکن برای کامپیوتر چی استفاده میکنین؟ کارم خیلی گیره
عیدتون مبارک عزیزای دلم .
انشالله همتون به خواسته هاتون برسین .
برای منم دعا کنین یه رتبه خوب بیارم.
برنامه و هدفاتون برای امسال چیه؟
YOU ARE READING
ilysm [ZIAM]
Fanfiction[translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیهی کاپل ها 4 in Fanfictions