لویی: اوه خیلی ممنون مرد. خیلی راجبش استرس داشتم اما تو همه چیو بهتر کردی.زین: خواهش میکنم پسر. فقط بهم زنگ بزن اگه چیز بیشتری احتیاج داشتی.
لویی: حتما رفیق. همین دور و ورا میبینمت. خدافظ
هری: ددی؟
لویی: اوه! سلام عسلم زود بیدار شدی. صبح بخیر. برای صبحونه چی میخوری؟
هری: کی جلوی در بود؟
لویی: عااا فقط زین بود بیبی. فکر میکنم هنوز مایع پنکیک مونده. میتونم برات درست کنم.
هری: چرا زین اینجا بود ددی؟
لویی: اون اینجا بود که توی انجام یه کاری کمکم کنه.چند تا پنکیک میخوای؟ دو تا؟
هری: چرا طفره میری؟
لویی: چییی؟ بیبی نه. من فقط-
هری: اوه خدای من
لویی: چی؟
هری: تو رو خدا نگو که- تو داری بهم خیانت میکنی؟
لویی: خدای من! پرنسس نه. جیزز بیا اینجا-
هری: پس برای چی زین اینجا بود لویی؟
لویی: تو- تو لویی صدام کردی...
هری: لعنت بهت فقط بگو زین چرا اینجا بود!
لویی: خیله خب. بیا بگیرش. متاسفم که تمام مدت بهت فکر میکردم و از زین کمک میخواستم که ببینه این به اندازه ی کافی برات خوب هست یا نه.
هری: اوه خدای من... ددی صبر کن!
____________________________ووووشششش
برا پرنسس نقاشی کشیده بود😭پارت بعد شاهد خایه مالی های هری هستیم😂🙌🏼
از اونجایی که واتپد گاو شده بود و نوتیف نمیداد، پارت قبل رو بخونین :) و بگین ایام امتحانات عاپ کنم یا نه؟
💙محد💚
VOCÊ ESTÁ LENDO
Are You Jealouis? [L.S] [Completed]
Fanfic- Are You JEALOUIS? + این اصلا چه معنی فاکی ای میده؟! JEALOUIS = Jealous + louis Original story by : @Larrylove_larrylife