سه روز دیگه. ما باید همین امروز انجامش بدیم ددی!

1.9K 352 289
                                    


هری: اوه خدای من ددی بیا!

لویی: بیبی من معمولا از اینجور کارا نمیکنم. اصلا نمیدونم چجوریه.

هری: سه روز دیگه. ما باید همین امروز انجامش بدیم ددی!

لویی: اما من نمیدونم چجوری باید کدوتنبل رو ببرم. من از اون دسته ادمام که تو خیابون بچه ها رو میترسونم پرنسس.

هری: زود باش لطفاااا. من بهت یاد میدم. بعدش هم میتونم با دونه هاش تخمه درست کنم و فیلم ببینیم.

لویی: خب این خیلی خوب به نظر میاد.

هری: هورااا مرسی ددی.

لویی: خواهش میکنم بیبی بوی.

هری: خب حالا اولش باید سرش رو ببریم و دل و روده ش رو خالی کنیم.

لویی: عیووو چی؟ نهههه! این خیلی چندشه!

هری: اوه کامان پسر. چطوری میتونی بگی عیووو وقتی عاشق اینی که کامت رو بریزی تو دهنم وبعدش همو ببوسیم؟

لویی: عممم باشه. اما قبول کن این کار خیلی خوب و خفنه.

هری: نظرت چیه بعد از درست کردن کدوتنبلا بهت بلوجاب بدم؟ بعدش میتونی-

لویی: فاک ارهههه.

هری: عاه بالاخره! حالا سرش رو ببر و دل و روده ش رو بریز بیرون.

*******

لویی: اینا خیلی خوشمزن بیبی.

هری: فکر کنم زیاد بهش نمک زدم.

لویی: میدونی پرنسس... فک کنم اون کام منه!

*هری قرمز میشه اما به خوردن تخم کدو ها ادامه میده.

لویی: من واقعا خوشم میاد وقتی بعد این همه سال هنوزم با این حرفام قرمز میشی.

هری: تو همیشه منو سوپرایز میکنی ددی.

*چشمای جفتشون برق میزنه.

لویی: خب تصمیمت رو گرفتی هالوین چی بپوشی بیبی؟

هری: اوه ارههه. این یکم خنده داره و البته سکسی. تو چی ددی؟

لویی: من فک کنم فقط یکم صورتمو نقاشی کنم.

هری: خب پس چرا بیرون نمیری و خوش نمیگذرونی؟

Are You Jealouis? [L.S] [Completed]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora