030*RL*

6.3K 931 34
                                    

گوشیم رو روی تخت پرت کردم و اعصابم خورد بود.
گند زده بودم
الان باید چیکار میکردم!
شایدم حق با این بود و من آدم عوضی ای بودم!
شاید این جذب شدنم فقط بخاطر این بود که پورن استاره و بدنش فوقالعاده زیبا و تحریک کننده اس!
و نمیدونم از کی اینقدر بدن یه پسر برام مهم شده!
یه هفته ای بود که حتی با لیسا حرف نزده بودم!
نفسمو دادم بیرون!
اون ناراحت بود!
خیلی...

در یهو باز شد و نامجون اومد تو
"کوکی، جین برای شام دعوتمون کرده خونه اشون!" توی این چند وقت فهمیده بودیم جین و تهیونگ با هم زندگی میکردن و هوپی و جیمین هم با هم! و اینا همسایه همن!
ناراحت بودم! قطعا تهیونگ نمیخواست منو ببینه! مطمعن بودم!
"تهیونگم گفته تو حتما بری خونشون!" چشمهام گرد شد!
"کی گفته؟!"
"صبح" سرمو تکون دادم!
اونقدر عمق ریدنم قوی بوده که حتی نگفته جین دعوتمون کرده!
"هیونگ من--"
"چی شده پسر؟!" نامجون اومد تو و کنار تختم نشست
"تهیونگ از دستم ناراحته!"
"خب ازش دلش در بیار!" پوکر فیس نگاهش کردم!
"مثلا؟!"
"با لیسا به هم بزن!" چشمهام گرد شد!...
باید اینکارو از خیلی وقت پیش میکردم! ولی شاید منتظر بودم کسی بهم بگه! یا کسی ازم بخواد!
تصمیم گرقتم اول از دل تهیونگ در بیارم و بعد برم پیش لیسا!
لباسمو عوض کردم و دسته گلی گرفتم.
جلوی در خونه جین و تهیونگ بودیم و در زدم و منتظر شدم و تهیونگ با یه شلوارک فوق کوتاه از پشت در ظاهر شد!
"شت!"

خب تو خماری بمونید چون من سفرم تا جمعه و نمیدونم شب قابلیت آپ داشته باشم!
پس خوش باشید!
بنظرتون اسمات کنم توش؟!
اسمات نامجین یا کوکوی؟!
یا ۴تاشون با هم؟!😂(خیلی منحرفم میدونم!)😂😂😂💜💜💜

His fan boy is a Pornstar [6]Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu