2

26 7 0
                                    

میدونی لیلی، من آدميم كه كله ش پر از داستان و ايده س ولي متاسفانه كلماتم يه جايي بين مغز و دهنم گم ميشن و همین باعث میشه آدم كم حرفی به نظر بیام ، ميفهمي چي ميگم؟ يه چيزي مثه سياه چاله، سياه چاله ايي كه كلمه ها و حرف ها و حتی شخصیت واقعیم رو ميدزده. بعضي وقتا فك ميكنم اين سياه چاله به معده ام ختم ميشه و واسه همينه كه همیشه معده ام انقد درد ميكنه. حالا چرا دارم اين چيزا رو ميگم؟ راستش خودمم نميدونم...
این کاریه که میکنم: نوشته های نویسنده دیگه رو میارم،  کلمه هاشو به هم میزیزم و بعدش اونا رو جوری که می خوام کنار هم میذارم و داستان خودم رو باهاشون میسازم. این کار یه جور دزدی آثار ادبی محسوب میشه ؛ مهم نیس داستانی که من با اون کلمه ها میسازم چقد بهتر باشه، بهر حال من یه نویسنده متقلبم، متقلب. ولی خب این تنها راهیه که میتونم بنویسم و چیزی رو که توی مغزمه همونجوری که هست روی کاغذ بیارم. واسه نوشتن باید کلمه ها رو کنار هم بچینی، مفهمی؟ کلمه ها!  اونا توی سرم گم میشن. راستش خیلی سعی کردم راجبت یه داستان بنویسم اما نتونستم تو رو توی کلمه های هیچ نویسنده ایی پیدا کنم و خودم... و خودم... گفتم که... کلمه ها... .

تگ و وت فراموش نشه :))

It Has Always Been You LiliWhere stories live. Discover now