یه نفس عمیق کشیدم و رفتم سراغ استوری های اسنپ چتِ لویی .انگاری یه ابر رو سرش پول باریده یا یه درخت به جای میوه ، پول داده بهش چون اینی که من میبینم داره نشون میده اون هم کفش های جدید داره هم لباس های جدید و هم یه خروار چیزای جورواجور و نو .
تازه اجازه بدین به پیرسینگ الماسی شکمش هم اشاره کنم که به شدت درخشانه .
به نظرم میاد از قبلش هم زنونه تر شده چون انگاری پوشیدن پنتی رو به باکسر و تاپ رو به تیشرت ترجیح میده .
و من با این قضیه از اکی هم اکی ترم . ولی باید اعتراف کنم این خیلی هاته . حاضرم شرط ببندم دوشنبه تو کالج لویی میشه بحث جدید بچه ها .
با دیدن اسنپ بعدی چشم هام داشت چهارتا میشد . تو عکس لویی فقط یه پنتی تنش بود و یه تیشرت گشاد که یه دست از پشت تیشرت رو از رو شکمش بالاتر برده بود .
به پایین عکس دقت کردمو اونجا یه یارو خودشو به شکم لویی چسبونده بود ، زبونش دقیقا کنار پیرسینگ ناف لویی بود .
صورتش قابل تشخیص نیست چون لو رو صورت یارو یه قلب گنده قرمز گذاشته . رنگ بدنش خیلی آشنا به نظر میاد ولی هیچ یادم نمیاد کجا دیدمش .
یه نفس عمیق میکشم ؛ حسی از درد ، عصبانیت و ناراحتی همه وجودمو پر میکنه . این عجیبه چون من واقعا ازش خوشم نمیاد . تنفر . آره حسم بهش بیشتر تنفره تا دوست داشتن .
ولی چیزایی که اون شب جوانا به لویی گفت بهم فهموند که لویی خوشحال نیست . یادمه که اون موقع ها چقدر خوشحالی و خوشحال کردنش به من و کارام بستگی داشت .
ولی من همیشه قایمکی ازش در حال خوابیدن با دیگران و خیانت بودم . و هیچوقت ، هرگز حس گناه بهم دست نداد . هیچ وقت تا الان .
من دنیای لویی بودم و خیلی احمق بودم که گذاشتم همچون کسی رو از دست بدم . اون روزا دوستام بابت رابطه و تعهدی که تو اون سن کم برا خودم ایجاد کرده بودم سربه سرم میذاشتن و اذیتم میکردن .
و من خودمو عوض کردم ، اما نه برای کسایی که به معنی واقعی کلمه بهم اهمیت میدادن بلکه برا آدمایی که من و آینده م براشون اصلا مهم بود .
حتی با مامان خودمم افتضاح رفتار میکردم .
حرف اون شد ، خیلی وقته که بهش تلفن نزدم .
گند زدم ، خیلی بدم گند زدم ولی الان دیگه یه مردم .و یه مرد اشتباهاتش رو درست میکنه تا رضایت دیگران رو به دست بیاره . این کاریه که میخوام همین الان انجامش بدم .
" درستش میکنم "
.
.
.
.
.سلام عزیزا
دلم براتون تنگ شده خـــــفـــــن
چرا همه تو پارت قبل اشتباه برداشت کرده بودین
بـــابــــــا
منظورم این بود ک پارت آماده نداشتمالانم این پارت با کمک بیتای عزیز حاضره
@betty_ch2000
بازم تو راهه
💙دوستون دارم💙
YOU ARE READING
Make You Mad [Persian Translation]
Fanfiction"عصبانیش کن! " All Right Reserve To @louissmolbean