" دیشب یه رویای خیس داشتم " حرف لارن باعث شد نوشیدنی پری بپره تو گلوش .
" آره " لارن مکث کرد ." درباره چی بود اونوقت ؟ " جسی ریز ریز خندید . " خب ، درباره ددی ام بود "
حرفشو ادامه داد و نگاهشو از جمع مون گرفت و فکر کنم به فضای روبرو خیره شد . چون عینک زده نمی تونم مطمئن بگم ." ددی ت کیه ؟ و من فکر می کردم پدرت استریته عزیزم ؟ " کامل گیج شدم .
" تو و هری "
آب دهنم پرید تو گلوم .
" خیلی هات بود . تو داشتی جیغ می کشیدی و اون همونطور که تو گوشت حرفای درتی میزد ، داشت به فاکت می داد " شونه هاشو انداخت بالا ." پس من الان ددی توام . خوبه ، پس می تونم برات تعیین تکلیف کنم " یه نیشخند پر از طعنه تحویلش دادم .
" و تو باید یه کم به لوکاس علاقه نشون بدی . اون آدم بدی نیست " لب و لوچه مو دادم بیرون ." تو منو کنترل نمی کنی و لوکاس با اینکه آدم دوست داشتنیه و خیلی هاته ، ولی هری یه چیز دیگه از سطح هات بودنو تعریف میکنه . اون ، "
" لوکاس به من خیانت نمی کنه . اون وفاداره و ، "
" کی وفاداره ؟ "
یه صدای آشنا گفت . چشامو چرخوندم و سرمو برگردوندم ، هری ، لیام ، نایل و زین رو دیدم که سمت میز ما میومدن ." دوست پسر لویی " جسی گفت و یه تیکه از سالادشو گذاشت دهنش . پسرا نشستن و به من نگاه کردن . نفسمو با صدا بیرون دادم و به جسی چشم غره رفتم .
" اون دوست پسر من نیست . ما فقط دوستیم " نگاهمو دادم به گوشیم ؛ برام یه پیام اومد .
" دوست های واقعا نزدیک " زیرلب گفتم ." آره ؟ باشع تومو ولی این قرارنیست باعث بشه من از لری شیپر بودن دست بکشم . من تا ابد طرفداره اینم تا بالاخره همه چیزو درست راستی کنم " نایل با یه سلام نظامی گفت ." بچه ها شما هم طرف منید ؟ "
" لری شیپر چه کوفتیه ؟ " هری پرسید و ابروهاشو کرد تو هم .
" بعله و تو به چه جهنمی سلام نظامی میدی ؟ به آسمون گه گرفته ؟ " یه نگاه تلخ به سر تا پای نایل انداختم و دیدم اخم کرد .
" نه کله کدوها . لری . لویی بعلاوه هری مساویست با لری " لبخند زد .
" و شماها به همدیگه برمی گردین . فن های من تو واتپد همیشه اینو بهم میگن . شماها خیلی مشهورین . اونا عاشق جفتتونن ؛ و البته که کون لویی دوست داشتنی ترین چیز ممکنه " نایل با چشم هایی که شکل قلب شده بودن ، گفت ." می بینی ؟ شماها ددی هایه منید . کل کهکشان لعنتی با من موافقه " لارن داد زد و پاشد رو میز وایساد .
دستمو کوبوندم تو پیشونیم و سرمو با تاسف تکون دادم ." شما عجیب غریبا دارید اونا رو خجالت زده می کنین " پری با خنده گفت . " بیا پایین لارن الان خودتو ناقص می کنیا " بهش سیخونک زد . لارن از میز پرید پایین و یه لبخند تحویل داد .
" باشه جک و جینداها . کلاس الان شروع میشه " برامون دست تکون داد و رفت سمت درهای بزرگ خروج .
" من که روز طولانی تو کلاس شیمی داشتم " جسی سالادشو انداخت دور و با این حرف تکلیف کلاس بعدیشو معلوم کرد . " من موندم اگه این بدون دخالت دست بسته بندی شده پس چجوری سالادو میزارن توش ؟ " پری خم شد طرف سطل آشغال و به باقی مونده سالاد یه نگاه انداخت .
" این الان داره جدی می پرسه ؟ " جسی گفت و یه نگاه به پری انداخت انگار که اون خنگه . خب اون دختره بلوند همینقدر از اینجور چیزا میدونه . " خیلی خب ، تا بعد "
" باورم نمیشه که ما تو کالجیم " لیام که داشت به محوطه کالج نگاه می کرد گفت .
آره ، درست شنیدین . ما الان تو کالجیم . تو تابستون من یه عالمه تمرین کردم و بورسیه تحصیلی گرفتم ." آره منم " پری با ناباوری بیشتر خطاب به خودش گفت . " خیلی خب ، من میخوام برم پیش الکس " بلند شد و گونه مو بوسید . " شب با شامپاین میام اتاقت " همونطور که داشت می رفت بلند گفت .
خندیدم و سرمو از دست ادا و اطوارش تکون دادم " پز فردا باز کلاس داریم ، شب مست کردن نیست " منم با صدای بلند جوابشو دادم . خندید و موهاشو تاب داد " من که به هیچ جام نیست " بعدم رفت و منو با بچه ها تنها گذاشت .
رومو برگردوندم سمت بچه ها و اونا بهم لبخند زدن . هری بغل دست من نشسته بود برای همین ما خیلی بهم نزدیک بودیم . به چشم های سبز زمردی زیباش نگاه کردم و امیدوار بودم توشون نفرت ببینم .
ولی نه .
چیزی توشون برق میزد که تقریبا میخواست من ، ...
" هی لو " برگشتمو فورا لبخند زدم . " حالت چطوره عشق ؟ " لوکاس ازم پرسید و پیشونی مو بوسید . قرمز شدم و نخودی خندیدم .
لوکاس دوست پسر جدیدم بودم و هری دوست پسر سابقمه . من یه جورایی بین اون دو تا موندم . از نظر جسمی . ولی از نظر ذهنی ؟
نه . هری منو اون مدلی دوست نداره . چشم هاش فقط شادی رو نشون می داد .
فکر کنم !
.
.
.
.
نــخــــــــــــــــیر
ایــــن رابطــــه ســــــر دراز داره
جبران کوتاهی پارت قبل
شرط آپ 55 ووت
アタシハダアレ
ESTÁS LEYENDO
Make You Mad [Persian Translation]
Fanfic"عصبانیش کن! " All Right Reserve To @louissmolbean