"یعنی منظورش اون دختره بود؟ "
اخم می کنم و سرم رو برای رد نظریه تو ذهنم تکون میدم
"لیام احمق کسی که ازش حرف می زد موهاش فره...مو از مال جی جی لخت تر؟ "
شونه هام رو بالا انداخته اخمم عمیق تر شده عمیق تر توی فکر رفته از نظریه قبلی دفاع می کنم
"من چه میدونم...حالا شاید وقتی میره پیش زین بابلیس می کنه "
خودم از افکار مسخرم حرصم گرفته هقی شبیه ناله از گلوم در اومده سرم رو محکم به بالش می کوبم و می غرم
"دیوونه بودی...دیوونه تر شدی لیام...تو اون کله پوکت رو پاک آب و جارو کردن"
همین طور که برای خودم حرصی زیر لب غر غر می کنم از حالت دراز کش در اومده می شینم و خمیازه عمیقی می کشم...
صبح که از خواب بلند شدم هنوز چشم باز نکرده بودم که نور خورشید مستقیم مردمک هام رو نشونه گرفته...مجبورم کرد دوباره پلک رو هم بزارم...و باعث شد اطلاعات توی مغزم سریع تر از حد معمول پردازش بشن...تا اتفاقات شب قبل رو به یاد آورده با سرعت نور توی جام نیم خیز شده چند متر اون ور تر از خودم رو نگاه کنم...اما با دیدن رخت خواب خالی نفسم شبیه یه اه عمیق بیرون اومده...خودم رو روی همون جای قبلی پرت کردم و تا الان که حدود یکی دو ساعتی تخمین میزنمش... میزگرد تحلیل و بررسی وقایع شب قبل رو برای خودم راه انداختم...
دوباره خمیازه می کشم و تو دلم برای بار هزارم خدارو شکر می کنم که آخر هفته درست به دومین روز مدرسه خورده و حداقل دقدقه کلاس و فلان ساعت صبح رو ندارم...
بی حوصله و برای جلوگیری از فکرهای بیشتر صفحه گوشی و نت رو روشن کرده به محض بالا اومدن نوتیفیکیشن اسم ویدی رو صفحه چشم های خمار نیمه بازم گرد میشن و انگشتم رو روش می کوبم...
_ ببخشید عزیزم که نگرانت کردم... دیروز برام یه کار فوری پیش اومد...آخر شبم خیلی خسته بودم اصلا نفهمیدم چی شد که از هوش رفتم...نرسیدم گوشی رو چک کنم...
پیامش رو سین زده بلافاصله پیام بعدیش رو صفحه اومد
+ال؟ کجایی؟هستی؟
_اره همینجا نشستم منتظر خبر مرگ تو
نفسم راحتم رو بعد از ساعت ها نگرانی با شدت و حرص بیرون داده اونقدر محکم انگشتام رو روی صفحه می کوبم که خودم توی دلم بخاطر جنس محکم گلسش از خدا متشکر می شم
+اوه اوه اوه پناه بگیرید...اسپاگتی با سس گوجه تند...باز کی خونی تایمت رو جلو انداخته بیبی؟
بخاطر این سبک بیخیالی و طفره رفتن و ویراژ دادن ظریفش به سمت جاده خاکی حرصم کرده تایپ می کنم
_ببین...تو مرض مرگم داشته باشی...سنگم از آسمون بباره...نازیام دوباره حمله کنن...هرشب امکان نداره بدون اینکه یه شب بخیر حداقل واسه من تایپ کنی بخوابی خب؟...من این سبک اخلاق های تورو نشناسم که باید برم بخوابم تو قبر کودن...چرا تو گوش های من رو دراز میبینی؟

BẠN ĐANG ĐỌC
"I AM LIAM " [Z.M][L.S]
Fanfictionیه روزی راجب درخشش خنده هات یه آلبوم می دم بیرون لیام...اون وقت اسمش رو می ذارم سقوط ایکاروس!