Dear Ladies And Gentlemen

201 36 3
                                    

«آقایان عزیز!امروز اینجا جمع شدیم تا به جواب سوالی که خیلی وقته برامون ایجاد شده و نادیده گرفتیمش برسیم.»
من گفتم.

«این کاملا مسخره‌ست.من که دیگه نوجوون نیستم.چرا باید دنبال هویتم باشم؟»
من گفتم.روی کلمه‌ی هویت تاکید تمسخرآمیزی کردم.

«آقایان!همین اصرار بچگانه‌تون روی سنمون باعث شده این خودشناسی هی عقب بیفته!»
من با عصبانیت گفتم.

«چرا انقدر روی آقایان تاکید دارید؟بعضی از من¬ها اینجا خانم هستند!))
من با دست‌های مشت شده گفتم.

«خدای من!بحث جنسیت هنوز تمام نشده.»
من این حرف را زدم.خسته و بی‌حوصله بودم.

«من تازه وارد کالج شده‌ام!هنوز هم درمورد...»
منِ قبلی گفت.این بار دست‌هایش مشت نشده بود.

«وقتی هنوز ندانیم که هستیم دانستن جنسیت و باقی موارد به چه دردمان خواهد خورد؟به نظر من بهتر است اول...»
من گفتم.منِ منطقی.

«این مسائل را فراموش کنید.می‌توانیم در سن سی سالگی هم به بحث هویت بپردازیم.همان‌طور که می.دانید مجبوریم که در آن سن به بحرانی بپردازیم.»
یکی از من‌ها گفت.توصیفشان دیگر بی‌فایده است.به هر حال ما همگی من هستیم.هر کدام بخشی از من هستیم.منِ واحدی که هنوز تصمیمات بزرگی باید بگیرد.

«جنابِ من، نظر شما چیست؟»
«همان‌طور که می‌دانید یکی از بزرگ‌ترین مشکلات من ناتوانی در ارتباط برقرار کردن با بقیه‌ست.من تقریبا هیچ دوستی ندارم!این مهم‌ترین چیزه.»
من گفت.موهایش کم پشت بود و قوز کرده بود.زشت بود.منِ محبوبی نبود.منی بود که فکر می‌کردم هستم.

«ولی نظر من با نظر مادر یکی‌ست.او بهتر از ما می‌داند.باید فقط...))
منِ پیروی مادر گفت.

«تو یه منِ بزدلی.از ته دلت به درست بودن نظرات مادر باور نداری.فقط نمی‌خواهی که برای خودت فکر کنی.»
منِ منطقی گفت.منِ پیروی مادر اخم کرد.لبش را گزید و رویش را برگرداند.
منِ پیروی مادر تقریبا همان منِ ترسان از تغییر بود.

بالاخره من هم چیزی گفتم.
«فکر می‌کنم مشکل اصلی این تعداد زیاد من باشد.این طور فکر نمی‌‌کنید؟»

من‌ها ساکت شدند و به هم نگاه کردند.منِ اصلی بلند شد و اعضای شورای من سر میز را شمرد.
«من درست می‌گویم.تعداد من واقعا زیاد است.به نظرم یک بحران جدید در پیش داریم.»

روی صندلی‌ام ایستادم و یک پایم را روی میز گذاشتم: «آقایان و خانم‌های عزیز!می‌خواهم استقلال خودم را به عنوان یه شخصیت جدید اعلام کنم!»

________
و این تازه اولشه.

SiWeirdWhere stories live. Discover now