part 3

460 44 137
                                    

روز ها به سرعت میگذشت ولی این هیج تاثیری روی وابستگی هر چه بیشتر میشا به جنسن نمیزاشت
هر روز که میدیدش وابسته تر میشد

دیالوگ هاش زیاد نبود به خاطر همین سکانس های کمی رو بازی میکرد و بیشتر اوقات توی تریلرش میشست به جنسن جذابش که نقش دین شکار چی محافظ برادرش و بازی میکرد زل میزد

خوش به حال سم که کسی رو داره تا اینجوری محافظ کنه ازش

ولی میشا ...
میشا کسی رو نداشت به حال سم غبطه میخورد

فقط ده سالش بود که مادش مرد و پدرش ترکش کرد
اون شد پدر و مادر تام ... فقط برادر بزرگه نبود
اون شبیه دین نبود
شبیه سم هم نبود اونا حداقل همو داشتن حداقل پدرشونو داشتن

میشا بیشتر شبیه کستیل بود

فرشته ی تنها ....
.........
رایان عکسی رو جلوی جنسن گذاشت

جنسن یکم با تعجب بهش نگاه کرد
عکس دختری بود با موهای شرابی که عشوه گرانه به دوربین زل زده بود

●این چیه ؟

رایان در حالی که برا خودش قهوه میریخت جواب داد

♧عکس مدل معروف س دیگه

●خب که چی ؟

رایان لیوانشو برداشت و کنار جنسن نشست

♧من یه تحقیق اساسی کردم فهمیدم این دختره .. خب یجورایی ازت خوشش میاد

جنسن چشاش درشت شد فهمید نقشه رایان چیه
پوزخندی زد
و به مبل تکیه داد

♧هی جنسن جنسن گوش کن .... این یه موقعیت نابه تا کی میخوای مجرد باقی بمونی وقتشه به فکر باشی اگه قبول کنی با یه تیر دو نشون میزنیم

جنسن از جاش پاشد
عکسو برداشت و پاره کرد

◇نشونی وجود نداره برای من

از جاش پاشد ولی رایان سفت بازوشو کشید

♧وایستا ببینیم جنسن تو دیوونه ای چیزی هستی ؟
چرا چرت و پرت میگی تو سلبریتی مثلا فکرشو بکن اگه با این دختره وارد رابطه بشی اسمت میفته سر زبونا چقد مشهور تر میشی

جنسن خودشو کنترل میکرد تا چیزی به رایان نگه دستاشو مشت کرد و سعی کرد بازو ش و از دست رایان ازاد کنه

ولی رایان فشار انگشتاشو بیشتر کرد

♧انقد کله شق بازی در نیار احمق نباش ادای عاشقا رو هم در نیار دنیل رفته دیگه بر نمیگرده هر چقدم ...

جنسن مشت شو کوبید تو صورت رایان انقد سفت که به عقب پرت شد و افتاد رو مبل
رایان با پشت دستش گوشه خونی لبشو پاک کزد

جنسن استیشو ساف کرد و از اونجا رفت
......

◇اخه این چیه جرد ؟

forbidden Место, где живут истории. Откройте их для себя