part 4

431 44 83
                                    

یه صحنه رو مجبور شدن چهار بار فیلم برداری کنن ... صحنه ویژگی خاصی نداشت جز اینکه کس و دین باید برای سی ثانیه تمام بهم خیره بشن

این برا میشا سخت بود سخت بود به چشمای سبزش زل بزنی و ماتت نبره
هر دفعه خراب میشد
بالخره زمان و کمتر کردن و به ۱۰ ثانیه تبدیل شد
میشا ولی ایندفعه بر عکس بیشتر خیره شد
خیره به اون جنگل ... گمشد توش و هیچ راه برگشتی نداشت
با صدای کارگردان به خودش اومد

×کات .. خیلی خوب بچه ها

میشا سریع نگاهشو دزدید
و سرشو پایین انداخت

جنسن لبخندی زد و دستاشو بهم کوبید این فرصت خوبی بود تا از دل میشا در بیاره

●خب نظرت چیه بریم یه ایجو بخوریم

میشا سرشو اورد بالا

◇الان ؟

با دو تا تیله ابی گنده اینو گفت
قیافش بامزه شده بود و باعث شد جنسن لبخندی بزنه
اصن هروقت کنار میشا بود بدون هیچ کنترلی رو عضلات صورتش لبخند میزد
به اون چشمای دریایی
یا اون لبای صورتی
اون قیافه مظلوم بامزه ای که داشت

●اره دیگه کارمون تموم شد جرد و جنویو فقط چند تا سکانس باهم دارن ... بیا بریم من یه کلاب این نزدیکیا میشناسم ..

میشا حس کرد انقدر قلبش تند تند میزه صدا ش گوشا رو کر میکرد
اون داشت ازش میخواست تا بیاد سر قرار

یعنی این گرما این حس عجیب فقط متعلق به اون نبود
البته مطمئن نبود که این قرار بیشتر از یه قرار دوستانس ولی دوست داشت اینجوری فک کنه

نا مطمئن با صدای اروم گفت

◇باشه بریم

جنسن لبخند پیروزمندانه ای زد و به سمت ماشینش راه افتاد

●با ماشین من بریم یکی رو میفرستم ماشینتو ببره خونه

........
جنسن کارت وی ای پی شو نشون داد و از قسمت خلوت وارد بار شدن

کلاب شلوغ بود
صدای اهنگ به طرز وحشتناکی بلند بود و دختر پسر ها مستانه میرقصیدن

جنسن دست میشا رو کشید

تا بین جمعیت گم نشه

هدایتش کرد تا به سمت بار کلاب برن
پولا رو گذاشت رو میز

●دو تا ابجو لطفا

پسر جوان که متصدی بار بود جواب داد

#بله الان میارم

جنسن رو صندلی کنار میشا جلوی بار نشست

به انعکاس نور توی چشمای ذوق زده میشا نگاه کرد

● معلومه خوشت اومد

میشا به جنسن نگاه کرد
◇اره اینجا خیلی باحاله

forbidden Where stories live. Discover now