4

287 63 2
                                    

کارتر_بهتره این طوری بپرسم...خودت میتونی تاریخچه سوسابقت رو پاک کنی لوک؟
بهت زده بهش خیره شدم...این پیشنهاد، خب...واقعا داشت وسوسم میکرد_داری بلوف میزنی...کسی نمیتونه به عقب برگرده پس منم نمیتونم هویت سه سال پیشم رو داشته باشم...
کارتر نیشخند کمرنگی زد، انگار خیلی خوب میدونست چطوری باهام بازی کنه_هر کاری از دست من برمیاد...شاید بتونی پیش هر جوجه خلافکاری یه سری مدارک جعلی به دست بیاری و از لوکی به هر کی ک دلت خواست تبدیل بشی ولی وقتی پای خانوادت بیاد وسط...یعنی پای خانواده ای که به تام وصلن نه به لوکی... نمیتونی دوباره تام معصوم سابق بشی...من شاید نتونم روحت رو پاک کنم، وجدانتو اروم کنم یا هر چیز دیگه ای ک به خودت مربوط باشه ولی میتونم جامعه رو، دولت رو، کشور رو دور بزنم و پرونده خلاف های تام به سادگی از رو صفحه روزگار پاک بشه ،این طوری حداقل در برابر نگاه مردم یه شهروند عادی باقی میمونی، یه شهروند پولدار معمولی..
با چشمای ریز شده بهش نگاه میکردم، واقعا اعتماد کردن به همچین روباه پیری با منطق تخمیم جور در نمیومد ، در برابر کارتر همیشه یه جای کار میلنگید_کاری که به خاطر انجام شدنش انقدر خودتو ب زحمت میندازی و دنبال اس و پاسی مثل من موس موس میکنی مطمئنا مهم، سخت و خطرناکه...من یه داداش کوچولو دارم که به زور از مادر پدرم جداش کردم و باید مراقبش باشم ...حق ندارم ب این زودی تو دردسر بیوفتم
کارتر از جاش بلند شد، با لحنی که من جملاتمو بیان کردم مطمئنا تصور میکرد نرم شدم و قراره پیشنهادش رو قبول کنم پس باید مهربون تر رفتار میکرد ...
و همین طور شد ، دست کارتر رو شونم نشست و من ک انتظار همچین چیزی رو داشتم خیلی اروم سرمو بلند کردم، سعی کردم نگران ب نظر برسم...
کارتر_اره پسرم...این کار برام مهمه و این که خیلیا نتونستن از پسش بر بیان نشون میده سخت هم هست ولی خطرناک، نه...مطمئن باش ..در ضمن، اگه دل نگرونیت پیتره تو مدتی که نیستی ادم میفرستم مراقبش باشن تا وقتی ک برمیگردی حالش خوبه خوب باشه‌...
با تردیدی ساختگی سر تکون دادم_پس...اول هویتمو برگردون...به عنوان پیش پرداخت، باید دلم به یه چیزی خوش باشه مگه نه؟
ابروهای پیرمرد بالا پریدن، احتمال میدادم بهم شک کنه و انگار مثل همیشه شانس تخمیم وارد عمل شده بود و نقش بازی کردنام به چوخ رفته بود، کارتر فهمیده بود میخوام سرش کلاه بذارم...
کارتر_البته دوست جوان من...
با لبخند ازم فاصله گرفت، انگار صورت بهت زدم که سعی داشتم بی تفاوت نشونش بدم به خنده انداخته بودتش، میدونست حق دارم تعجب کنم، من فهمیده بودم که دستم جلوش بازه ولی اون مرد کثیف با وجود این که میدونست میخوام سرش کلاه بذارم باهام موافقت کرده بود ، هرچند که با شنیدن جملات بعدیش هم دلیل لبخندشو فهمیدم و هم دلیل موافقت کوفتیش رو
کارتر_من هویتت رو پاک میکنم، کار ساده ای نیس ولی ممکنه ...تو با هویت گذشتت به ماموریت میری و بعد از تکمیلش پولت رو تحویل میگیری ولی یه چیزی رو فراموش نکن لوکی...شاید پاک کردن سابقه کسی کار اسونی نباشه اما سنگین کردن پروندش خیلی خیلی راحته...اگه دست از پا خطا کنی شک نکن همه خلافایی که کردی رو چند برابر میکنم و به هویت پاک شدت برمیگردونم...
مرتیکه لاشخور...بدجوری تو منگنه گذاشته بودتم، دلم نمیخواست هیچ رقمه باهاش کار کنم، یه جورایی میدونستم کار کردن واسه ادم کله گنده ای مثل کارتر غلطیه که عمرا از پسش بربیام ولی دلم نمیخواست قید زندگی عادی که میتونستم داشته باشم و پول گنده ای ک میتونست ب دستم بیاد رو بزنم، مخصوصا بعد از حرفایی که پیتر بهم زده بود...پیتر...اون حق زندگی کردنو داشت...
سرمو بلند کردم و به چشمای کارتر خیره شدم ، بچه بازی ،فیلم بازی کردن و بدون فکر عمل کردن دیگه کافیه...باید به شخصیت پر اقتدار لوکی برگردم_این کاری ک میگی واست مهمه چی هست حالا؟
کارتر بازم نیشخند زد_کسی جزئیات رو میدونه که پای قرارداد رو امضا کرده باشه...تو حاضری واسه من کار کنی لوکی؟
دندونامو به هم فشار میدادم، این مرتیکه دوست داشت همه چیز رو کش بده_قبول نکرده بودم نمیپرسیدم...
کارتر خیلی بلند خندید و به مرد هیکلی ک کنارش وایساده بود اشاره کرد_دیدی بالاخره قبول کرد...برو بیارش...
به بادیگاردی ک ازمون دور میشد نگاه کردم، چی رو بیاره؟
با ادامه دادن کارتر نگاهم دوباره به سمت پیرمرد برگشت_و اما کار تو لوکی...میخوام یه سری مدارک رو واسم جور کنی...یه سری مدرک مربوط به وصیت نامه مردی به اسم ویژن...
یه وصیت نامه؟ همه چیزی ک دنبالشه همینه؟
افکارمو ب زبون اوردم_همین؟ فکر کردم قراره کلی جیمز باند بازی داشته باشم...
کارتر بی توجه به لحن طنز و تمسخر امیزم جواب داد_این ماموریت رو دسته کم نگیر...خیلی ها حرفه ای تر از تو بودن و شکست خوردن، کسایی ک دست کمی از جیمز باند نداشتن...
ابرو بالا انداختم، داشت بلوف میزد یا چی؟
_اگه حرفه ای ها شکست میخورن چرا اومدی دنبال من؟ من نه حرفه ایم نه با تجربه و نه هیچ چیز دیگه...من فقط یه جیب بر سادم
کارتر تایید کرد_درسته و این دقیقا همون چیزیه که میخوام! یه جیب بر کم تجربه که هنوزم اثاری از سادگی و دزد نبودن تو رفتارش دیده بشه، باهوش باشه و از همه مهم تر ، مکار و حیله کرد باشه...حرفه ای ها شکست میخوردن چون حرفه ای بودن، چون دزد بودن، چون عادی نبودن...همون طور ک گفتی تو فقط و فقط یه جیب بری
بی حوصله شونه بالا انداختم_فکرت احمقانس ولی ب من مربوط نیس...من هم پول میخوام، هم هویت واس همین زورمو میزنم شکست نخورم دلایلت بمونه واس خودت....حالا کجا قراره برم، با کیا طرفم؟
کارتر که ظاهرا متوجه شده بود بیشتر از این حال و حوصله گوش دادن ب حرفا و دلایل مزخرفش رو ندارم تند تر از قبل توضیح داد_یه اپارتمان ساده تو یه مجتمع مسکونی اطراف مرکز شهر...میخوام به این خونه که صاحبش یه وکیل جامعه گریزِ بیکار به اسم کریسه نفوذ کنی و مدارکو پیدا کنی...به من ربطی نداره ولی همون حرفه ای هایی که شکست خوردن شبونه مهمون خونه کریس شدن و نتونستن چیزی پیدا کنن، پیشنهاد میدم از در رفاقت پاتو ب اون خونه باز کنی...
این بار نوبت من بود ک بزنم زیرخنده_‌رفاقت؟ من همین الانم تک و تنهام از بس سگ اخلاقم...دنبال ادم اشتباهی اومدی
کارتر سرشو ب نشونه نه تکون داد_ داری اشتباه میکنی تام... شاید خیلی خوش اخلاق نباشی اما بازیگر ماهری هستی...پیتر پسر باهوشیه، میدونم با نمرات بالاش تونست دانشگاه خوبی قبول شه و الانم با وجود سال اولی بودن، امید خیلی از استادای دانشگاهشه و با وجود همه ی این ها سه ساله که متوجه نشده برادرش داره جیب بری میکنه...چیزی ک من ازت میخوام همینه، کسی که قراره بری سراغش گیه و قبلا یه شکست عاطفی سخت داشته...من کاری به گرایشت ندارم اما انتظار دارم بتونی مخشو بزنی و قبل از این که به فاک بری اون مدارک فاکی رو برسونی دستم...
چند بار دهنمو باز کردم تا چیزی بگم ولی واقعا حرفی واسه گفتن نداشتم، بالاخره بعد از چند ثانیه تونستیم چندتا جمله سرهم بندی کنم _واقعا انتظار همچین چیزی رو نداشتم،من...من این همه مدته میشناسمت کارتر و تمام مدتی که پیشت بودم با بدبختی جلوی خودمو میگرفتم تو حرفام از فوش و بدوبیراه استفاده نکنم اون وقت الان میبینم خودت اهل دلی و رو نمیکنی،فاکی؟ بیخیال...میدونی چقدر به خاطر سن و سالت ب خودم زحمت میدادم؟
کارتر پوکر بود انگار به جای این که من شوکه شم اون شوکه شده بود_مشکلی با مسئولیتی ک بهت دادم نداری؟ قراره مخ یه مرد رو بزنی...
شونه بالا انداختم_خب ک چی؟ حالا ک اهل دلی میگم...سوراخ سوراخه ! ، زن و مرد و اسب و ادم نداره که...تازه، کی از یه رابطه کوتاه مدت بدش میاد، مخصوصا اگه اونی که قراره دل بشکنه خودت باشی
کارتر نفس حبس شدش رو با صدا رها کرد_باشه...اینا ب خودت مربوطه، من فقط مدارکو میخوام...اها و یه چیز دیگه، تو این ماجرا تنها نیستی، یه همکارم واست پیدا کردم
اب دهنم تو گلوم پرید و به سرفه افتادم_دقیقا...چ کو...فتی.. گفتی؟
در همین لحظه بادیگاردی که چند دقیقه پیش جمع رو ترک کرده بود برگشت_اوردمش قربان
کارتر لبخند زد_چ به موقع خودشم اومد...بیارینش
و من در حالی که داشتم از شدت سرفه و شوک دار فانی رو وداع میگفتم با صورت بنفش شدم به دری ک باز شد خیره موندم...

cutpurseWhere stories live. Discover now