18

679 161 20
                                    

Nickthedick: لویی

Tommo: چیزی ازش شنیدی؟

Nickthedick: اره اون اینجاس. فقط میخواستم این مسیج رو بدم تا به دوستات خبر بدی

Tommo: ممنون. در واقع این برام خیلی معنی داره

Nickthedick: مشکلی نیست

__

لویی: هری با نیکه. پس فکر کنم جاش امنه یا حالش خوبه، و نمرده

نایل: خدا رو شکر

لیام: من خیلی نگران بودم

نایل: نگران بودی چون هیچ کس نمیتونست راز کوچولوی کثیفت رو نگه داره

لیام: اوه نایل، من معذرت خواهی کردم. نمیتونی فقط بزرگ شی؟ تو میتونی همه رو ببخشی به جز من. تو حتی زین رو هم بخشیدی!

نایل: من بزرگ شم؟ تو بزرگ شو، فقط بچه کوچولو هان که فکر میکنن اشکال نداره دوست پسر بهترین دوستشون رو به فاک بدن

لویی: کافیه. لطفا

لیام: پس من یه بچه کوچولوئم نایل، خوشحال شدی؟ من دوستت دارم و دلم برات تنگ شده. دلم میخواد دوباره مثل قبل خوب باشیم.

نایل: فقط چون یه شخص جدید رو دیدم میبخشمت

لویی: چیییی

لیام: شانه؟

زین: شان؟

نایل: اره شانه. تو از کجا میدونی؟

لیام: تا حالا دیدی چطور بهت نگاه میکنه؟ اون داره میمیره واسه یه لحظه تا قاپتو بدزده.

نایل: این چیزیه که اون گفت!

لویی: من برات خوشحالم.

زین: منم همینطور

لویی: امیدوارم گل‌پسر برگرده

زین: همه مون امیدواریم

____

گفته بودم یه کتاب معرفی و نقد زدم؟
پس بهش سر بزنید.

LoutheGolden

Flower boy  [L.S](Persian Translation)Where stories live. Discover now