Maleek: بچه ها دستای لویی رو دیدین؟
LiliP: اره اومده بود خونه من
LiliP:
NiallH: وتف لویی؟ چی کار کردی؟
Tommo: از نیک بپرس
Nickthedick: گاییدمت، کوتوله لعنتی
Tommo: اخرین باری که اینو گفتی روی زمین افتاده بودی لگد میخوردی، چیش خوبه که دوباره میگی؟
Maleek: بسیار خب از گروه بندازیدش بیرون
LiliP: گوش کن نیک تو یه بار تو کونی خوردی، دقیقا هنوز اینجا چه غلطی میکنی؟
Nickthedick: احمق نباشید من با هری تو یه تختم
Tommo: اون لایق بهتر از ایناس، گاییدمت
NiallH: هری مال و اموالت نیست، اینو میدونی درسته؟
Nickthedick: اون اینو نمیگه وقتی رو دیکم سواری میکنه
Maleek: اون موافق اینطوری حرف زدنت نیست
Nickthedick: تو نمیدونی اون موافق چی هست
LiliP: در واقع اره میدونیم
Tommo: هری احتمالا فکر میکنه دیکت کوچیکه
Nickthedick: گاییدمت
Tommo: به اندازه کافی نکردمت؟
Maleek: جیکسدمقدیموس
_______
STAI LEGGENDO
Flower boy [L.S](Persian Translation)
Fanfiction[Completed] وقتی که هری اشتباهی وارد یه چت با چهار تا پسر دبیرستانیای میشه، که هم مدرسهای هستن. یا جایی که لویی از هری با گلهایی در میان گیسوانش، خوشش میاد . Written by: @CarolAnnGladstone Translated by: @LoutheGolden & @P_mayne