•태양이 떠올라도 네가 없이 난 춥다..•حتی اگه خورشید طلوع کنه؛ من بدون تو سردمه..
•─────────
بی شک بدونِ اون مثل یه گل یخ زده بود.
یه گل که به گرمای وجود کسی در کنارش نیاز داشت.
به کسی که دستش رو سایبونش کنه و با حرارت وجودش یخش رو ذوب کنه و در آغوشش بگیره.
________________________________________🖤-یعنی چی که نمیدونی کجاست؟مگه تو اینجا نبودی؟
جک با ترس به جونگکوک که اطراف باغ نگاه رو میکرد، خیره شد و دستی توی موهاش کشید سرش رو پائین انداخت.
-من اصلا ندیدم که از عمارت بیاد بیرون آقا متاسفم
-حرف نزن..اصلا حرف نزن نمیتونم نفس بکشم
جونگکوک با حرص دستاش و روی کاپوت ماشین گذاشت و به روبروش خیره شد.
(خدا لعنتم کنه..تهیونگ کجایی)
-عموو جانگکوکی
با شنیدن صدای نائون که کتش رو میکشید سمتش چرخید و دستش رو گرفت
-جانم جوجه؟
نائون لباش رو جمع کرد و دست جونگکوک رو گرفت.
-قبل اینکه بریم قول بده..دعوا نمیکنیانگشت کوچیکش رو سمت عموش گرفت و منتظر بهش چشم دوخت.
-چیکار کردی جوجه؟جونگکوک دستش رو گرفت و اخمی بین ابروهاش نشوند و همراهش رفت ، با اینکه بچه بود ولی خوب اونو دنبال خودش میکشید.
عکاسها همچنان دست بردار نبودن.
اون از پشت هم عکس گرفتنشون وقتی که با یورا در حال صحبت بود و بغلش کرده بود، فقط خدا میدونست چقد از اینکارش عصبی شده که یهو بغلش کرده.- اوپا اونجاست فک کنم خوابه..قول دادی دعوا نکنیااا
جونگکوک با اخم به تهیونگ که با چشمهای بسته سرش و روی میز گذاشته بود نگاه کرد و سمتش رفت.
اینهمه دلشوره گرفته بود که کجا میتونه تنهایی رفته باشه و حالا تو باغ پشت خونه پیداش کرده بود.-تو برو داخل نائونی
نائون نگاهی بینشون ردو بدل کرد و رفت.
تهیونگ باشنیدن صدای جونگکوک و حس کردن اینکه کنارش نشسته چشمهای دلگیرش رو ازهم باز کرد و بهش خیره شد.-میدونی چقدر نگرانم کردی!؟؟
تهیونگ چیزی نگفت و فقط به صورتش نگاه کرد و بیشتر گونه اش رو به میز سرد زیر سرش چسبوند.
-نمیخوای چیزی بهم بگی ؟
-دلت برای... برای اون تنگ شده بود؟
تهیونگ بی مقدمه پرسید ومنتظر به جونگکوک چشم دوخت تا حرفی بزنه.
-کی ؟...عااا یوراا...اوه خدای من تهیونگ
YOU ARE READING
I'łł fıgħт føя чøυ_S1
Romance(ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ) 《عشق 》 ▪گاهی باعث نفرت میشه ▪گاهی کورت میکنه ▪گاهی اونقدر قشنگه که حس میکنی تو خیال زندگی میکنی ▪گاهی انقدر شیرینه که دلت رو میزنه 《عشق، به اندازه زیباییش دردناکه》 عشقی که باعث میشه با وجود همه ی درد ها و غم ها ،با اینکه سخته ولی قوی بم...