به صورت خسته تهیونگ که در حین حرف زدنش بخواب رفته بود نگاهی انداخت و بخندی زد و دستای ظریفش رو توی دستش گرفت و دوباره حواسش رو به رانندگیش داد.از نگاه کردن به صورتش ؛ از اینکه صدای خنده هاش رو شنیده،از اینکه کنارش قدم زده،از اینکه همین مدت زمان کم رو کنارش گذرونده لذت برده بود و راضی بود.
ساعت11 شده بود که جلوی خونه نگهداشت و به تهیونگ که همچنان خواب بود خیره شد و آروم صداش زد.
تهیونگ پیچی به گردنش داد و چشم های خواب آلودش رو باز کرد ، با چندبار پشت هم پلک زدن تو جاش صاف نشست و سرش رو بین دستاش گرفت.
-واااای.. میون حرف زدنت.. من خوابم برد ببخشید کوک
جونگکوک نفس عمیقی کشید و از شنیدن صدای دورگه وبم تهیونگ چشماش روی هم فشار داد وگفت:
- حاضرم دوباره این مسیر رو دور بزنم و توباز بخوابی. و من از اینکه کنارمی لذت ببرم
تهیونگ با گر گرفتگی صورتش و شنیدن حرفای خاص کوک که بدون مقدمه تو صورتش میگفت ، گلوش رو صاف کرد و کاپشنش رو پوشید و برای عوض کردن بحث ساعت رو پرسید
-وای خیلی دیر شد... ساعت چنده ؟
جونگکوک خنده کوتاهی کرد و خم شد و گوشیش رو از روی داشتبرد برداشت و ساعتش رو چک کرد.
-11:10 دقیقه همینطور که قول داده بودم قبل از 12 برت گردوندم .
تهیونگ با نگاه طولانی ای که ازش بعید بود و فقط خودش میدونست که چرا داره اینجوری به کوک زل میزنه درب ماشین رو باز کرد قبل از اینکه پیاده بشه گفت :
-ممنونم کوک... برای همه چی
(برای اینکه وجودم رو لبریز از حست کردی ،برای اینکه گذاشتی بفهمم اونقدرم کار اشتباهی نبود این که بهت فرصت دادم )
جونگکوک همزمان باهاش از ماشین پیاده شد و تا جلوی در همراهیش کرد وبا فرو بردن دستاش تو جیب کتش سرش رو پائین انداخت.
-شبت بخیر کوک
-شبت بخیر ته
جونگکوک به محض بسته شدن در،مشتش روبه قلبش کوبید وبا حرص خندید
(تا بیرون صدات میاد...لعنتی)
به قلبش که از هیجان و عشق در حال تند تپیدن بود گفت و سمت ماشینش رفت و راه افتاد.
هنوز ازاین مطمئن نبود که میتونه با تهیونگ ادامه بده یا نه ، که بعدش بخواد با خیالت راحت برگرده آمریکا و از اینکه دوست پسرش اینجاست دورادور حواسش بهش باشه.
YOU ARE READING
I'łł fıgħт føя чøυ_S1
Romance(ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ) 《عشق 》 ▪گاهی باعث نفرت میشه ▪گاهی کورت میکنه ▪گاهی اونقدر قشنگه که حس میکنی تو خیال زندگی میکنی ▪گاهی انقدر شیرینه که دلت رو میزنه 《عشق، به اندازه زیباییش دردناکه》 عشقی که باعث میشه با وجود همه ی درد ها و غم ها ،با اینکه سخته ولی قوی بم...