۲. این صدای نفرین نهنگ های دریاچه سریانگ جه اس!

330 54 30
                                    

ملافه سفید رنگی که چرک تمامش و بلعیده بودو با پا کنار می زنه..لباس ابی رنگش که یه روز انگار تو وایتکس بوده و باز رنگ گند گرفته تو تنشه و آستیناشو از پشت بهم گره زدن.
صدای جیغ ممتدی که از لابهلای میله های پنجره ،خودشو وسط اتاق به خونِ کشیده ی سفیدش پرت میکنه و بوی تعفنشو از قبل بیشتر حس می کرد.دم و بازدم برای ریه هاش زحمت بود.
و نبض مچ دستاش از فشار زیاد خون
روبه متورم شدن...
من میگم شاید اگه سری اخری با تیغ رز قرمزی که مدیر اسایشگاه با بدبختی کاشته بود رگ نمیزد اینجوری نمیشد!
حاشیه به حاشیه قلبش رو مرگ کمین کرده بود
و مغزی که سراسر بوی تعفن افکارش و گرفته بود به مرور وسوسه می شد برای پاشیدن روی زمین.
بایه حرکت از روی تخت اهنیش،پایین میاد.اونقدر غراضه بود که با یه تکون صدای مزخرف کشیده شدنش روی زمین لو می رفت.
پاهاشو می کنه توی دمپایی های نکبت گرفته!
به ارومی قدم بر می داره.
باحس دیدن نگاهی به عقب بر می گرده.

-Can I kiss your scars?Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora